یادداشت پرستو خلیلی

اولین برف و داستان های دیگر
        اگر بخوام این کتاب یا داستان‌های کتاب رو در یک کلمه توصیف کنم میتونم بگم؛
کتاب خیلی آراسته بود.

داستان‌ها، شخصیت‌ها، اتفاقات، مشکلات و راه‌حل‌ها همه خیلی تمیز و آراسته بودند. همه‌چیز نظم عجیب و غریب خودش رو داشت، انگار نویسنده تمام تلاشش رو کرده بود که وقتی داره داستانش رو خلق میکنه حواسش باشه همه‌چیز با نظم پیش بره.
داستان‌ها خیلی شروع ساده‌ای دارند، شخصیت‌ها آدم‌های ساده‌ای هستند ولی مشکلاتی که باهاش دست و پنجه نرم میکنند جالبند و چیزی که برای خودم خیلی جالب بود این بود که هرشخصیت چطوری از پس حل این مسائل برمیاد با چجوری بهشون واکنش نشون میده.
برای مثال توی یکی از داستان‌ها که مادربزرگ فوت کرده، همه دنبال چیزهایی هستند که همیشه دنبالشون بودند، مثلا عروس خانواده دنبال اشیای قیمتی مادربزرگ هست، پسر مادربزرگ ناراحت و غمگینه چون مادرش رو که همین ۴روز پیش دکتر دیده بود و گفته بود که مادر حالش خوبه، بچه‌ها متعجب هستند ولی دست از بازیگوشی برنمیدارند و حتی مادربزرگ مرده رو تنها نمیذارند. همه‌چیز سرجای خودش هست، همه‌چیز خیلی خیلی آماده‌ست، همه‌چیز داره روند خودش رو پیش میره ولی نه، این روش تموم کردن داستان نیست، اتفاقی میوفته که شاید بشه گفت عجیب ولی در عین حال درست‌ترین اتفاق ممکن پیش‌میاد،  مادربزرگ زنده میشه  !!!
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.