یادداشت بهارفلاح

لاموزیکا
        ای دوست مکن که روزها را فرداست
نیکی و بدی چو روز روشن پیداست
در مذهب عاشقی خیانت نه رواست
من راست روم تو کژ روی ناید راست
مولانا 
نمایش نامه ای ساده ومعمولی دربرگیرنده مفاهیم خیانت وحسادت وعشق است.
کل نمایش نامه در یک صحنه که لابی هتلی است  روایت میشود .درون مایه کتاب حول محور مکالمات دوشخصیت اصلی می چرخد.زن وشوهری که درگذشته زندگی پرازعشقی داشته اند ولی به خاطر خیانت هردوطرف راهی جز جدایی برایشان نمانده است.اکنون هردو وارد رابطه های جدیدی شده اند.درهتل ناراحت وافسرده با یادآوری گذشته برای عشق ازبین رفته سوگواری میکنند
نمایش نامه با جملاتی سربسته ازطرفین شروع میشود رفته رفته روانتر وجذابتر میشود.
جذابترین قسمت نمایش نامه اعترافات دوطرف به خیانتشان است.
نقد:توصیف چهره بازیگران بادیالوگ شخصیتها همخوانی نداشت
کتاب را از طریق کتابخوان طاقچه واز نشرچشمه خواندم.ترجمه وویراستاری بسیار بد وآزاردهنده .پرازغلط املایی.

      
627

43

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.