یادداشت کتابفام
1404/4/15
74 صفحه در ۲ ساعت و ۲۵ دقیقه. «خانه کاغذی» یک داستان بلند ۷۴صفحهایست اما نماد معجزهی "ادبیات" است؛ فرزند خلف آن چیزیست که ما "ادبیات" میخوانیمش. سراسر کتاب را با اشتیاق خواندم اما صفحات پایانیاش را با کشیدگی پوستی که ناشی از شدت اثر است از نظر گذراندم. «خانه کاغذی» از بینظیرترین داستانهایی بود که تابهحال خواندهام. ابتدای کتاب را با یاد و خاطره «قطار شبانهی لیسبون»، اثر یگانهی «پاسکال مرسیه» شروع کردم و پایانش، عجیب حالوهوای «تنهایی پرهیاهو»، این شاهکار «بهومیل هرابال» را برایم داشت. «خانه کاغذی» یک اثر ادبی یگانهی به تمام معناست... «خانه کاغذی» داستان جذابیست که میگوید چگونه کتابها میتوانند زندگی یک کلکسیونر کتاب را تغییر دهند. خود کتاب کوچکیست و غم جا دادنش در فضای کتابخانه وجود ندارد اما لذت جستجویی که درش در جریان است و سبک شاعرانه «دومینگس» در بیان این جستجو، بینهایت بزرگ است. از آن کتابهاییست که تا مدتها پس از بستنش، ذهن خوانندهاش را تسخیر میکند؛ داستانی که از قلمرو دور و رویایی تخیل نویسندهای خوشقریحه و خوشقلم بیرون زده است. «خانه کاغذی» روایتیست از زبان استاد دانشگاهی آرژانتیتی در دانشگاه کمبریج که با مرگ دوست و همکارش که کتاب به دست، در خیابان و حین خواندن یکی از اشعار «امیلی دیکنسون» در تصادف ماشین کشته میشود، شروع میشود، اما چند ماه بعد با رسیدن بسته پستی بدون آدرسی حاوی یک کتاب آغشته به آهک و سیمان، به نام همکار از دست شده، جستجویی آغاز میشود که این استاد دانشگاه و خواننده کتاب را به مسیر داستانی خارقالعادهای میکشاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.