یادداشت ثنا سادات الحسینی
1403/12/24
معمولا وقتی کتاب کلاسیک میخوانم حوصله ام سر میرود و تنها چیزی که میخواهم و تنها انگیزه ام برای ادامه ی کتاب، تمام شدن آن است. ولی سارا کورو اینگونه نبود. توصیفات نویسنده انقدر زیبا بود که موقعی که اتاق سارا پر از خوراکی شده بود میتوانستم خودم را آن جا تصور کنم. شعله های رقصان که سارا و بکی را گرم میکردند، باعث گرم شدن من هم شده بودند. طعم نانی که سارا خورد را چشیدم و سرمایی که استخوان های سارا را می لرزاند، باعث لرزیدن استخوان های خودم شد. تخیلات وسیع سارا باعث شده بود من را هم با خودش در دنیای پرنسسی اش غرق کند . نمیدانم این چه حسی بود که هم میخواستی آخر کتاب را بفهمی، هم میخواستی تمام نشود.... اما خب بعد از اینکه طلسم شکست و تعطیلی به سراغم آمد، توانستم کتاب را تمام کنم. من هیچوقت طرفدار پر و پا قرص کتاب کلاسیک نبوده ام ولی طرفدار پر و پا قرص سارا کورو شده ام. برای همین این کتاب را حتی به کسانی که کتاب کلاسیک دوست ندارند هم پیشنهاد میکنم چون ممکن است این یکی فرق کند😉
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.