یادداشت هانیه

هانیه

هانیه

1402/9/15

        مثل دستی بود که در اثنای سکوتی طولانی، از طرف دوستی، روی پای آدم اندوه‌زده‌ای نشسته باشه. یا: «من حزنت رو می‌بینم، متأسفم، کاری ازم برنمیاد. اما می‌بینم.»
      
11

21

(0/1000)

نظرات

من اومدم نظرات این کتاب رو بخونم که بعدش تصمیم بگیرم تهیه ش بکنم یا نه
نظرتون، منی که سوگ دیده م و کسی من و سوگم رو ندید رو مجاب به تهیه ش کرد:)
2

1

هانیه

هانیه

6 روز پیش

چه اندوهناک و چه زیبا :) 

1

از دور؟ کاملا
از نزدیک؟ تنهایی و مزخرف بودن و داغونی و... :)
مثل مجنون
از دور؟ عاشق و دیوونه و اصلا عجب داستانی
از نزدیک؟ کی حال مجنونو میفهمید و میفهمه؟ :)
@Haanie 

0