یادداشت فرنوش

فرنوش

فرنوش

1404/6/30 - 16:22

        بالاخره تموم شد. راستش خیلی حوصله‌سربر و 
خسته‌کننده بود. حدود شصت صفحه آخر کتاب باز برام جذاب‌تر بود؛ اینکه شخصیت‌ها در نهایت به آرامش رسیدن و با وجود شک و تردید و احساسات ناامنی که داشتن بازم به حرف دلشون گوش دادن.
مشکلات و افکاری که شخصیت‌ها باهاش دست و پنجه نرم می‌کردن رو من کاملا درک می‌کردم. حتی تصمیماتی که می‌گرفتن رو هم درک می‌کردم. ولی همه اینا از روند خسته‌کننده داستان که کلا درباره کار کتابفروشی بود کم نمی‌کرد. شاید چون خیلی کره‌ای بود و شخصیت‌ها زیادی کره‌ای بودن برای همین مدام یه حس فاصله بین خودت و شخصیت‌ها و شخصیت‌ها با خودشون حس می‌کردی.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.