یادداشت فاطمه محبی

        این‌که دو کتاب که روایت هر دو در دوران هارون الرشید ملعون است را پشت سر هم خواندم، باعث شد بهتر به عمق بی‌عمق بودن این کتاب پی ببرم!
کتاب به‌تاریخ ۱۳۳۷ شمسی نوشته شده، 
و کاملا هم قبل انقلابی است! شما تصور کنید یک دربان بانک معمولی در آن دوران، که اهل هر کاری است و نام مسلمانی هم به صورت سنتی یدک می‌کشد، به دوران هارون می‌رود؛ -شاید سریال قهوه‌‌ی تلخ را از این کتاب الهام گرفته‌ باشند.- 
در نظر بگیرید اینکه در دربار هارون است، به انسان حتی "حس تاریخی" و تصور شفافی از دوران و فضا هم نمی‌دهد، چه برسد به اطلاعات به‌دردبخور تاریخی لابه‌لای سطور و از این حرف‌ها، به طریق اولی هیچ بعد ایدئولوژیکی در خصوص هارون و جعفر برمکی و... در کتاب دیده نمی‌شود.
پس کتاب چه می‌گوید؟
کتاب با نثری جذاب و داستان‌پردازی و شخصیت‌پردازی گیرا و طنز (البته طنز مثبت هجده)؛
از دردسرهای پیاپی ماشاءالله خان و داستان‌هایش در قصر هارون و بغداد می‌گوید؛ -که البته خود این داستان‌ها هم بعضا با موضوعات سخیف است.-
منتها واقعا گیرا نوشته شده! من که نمی‌دانستم دقیقا چه در کتاب منتظرم است، آن را شروع کردم و بعد حتی از فرصت مترو و تپسی و انتظار آرایشگاه و راه‌پله‌های منزل هم برای خواندنش و تمام کردنش غافل نشدم؛ 
ولی کتاب به من چه افزود؟ 
لذا اگر خانمی -و قطعا نه مردی- شرایط خواندنش را داشت (!) برای زمان‌های مرده که آدم حال هیچ‌کاری را ندارد، یا مثلا برای شرایط استرس‌زا و گذر از بحران (!) و یا در بهترین‌ حالت زمان‌های تفریح، شاید این کتاب گزینه‌ی بدی نباشد.
      
39

3

(0/1000)

نظرات

اون یکی کتاب چی بوده ؟
1

0

من برمی‌گردم 

1