یادداشت مسعود بربر
1400/12/1
فکر میکردم #نوبل را به #کازوئوایشیگورو دادند که #موراکامی را دقمرگ کنند اما تا این جا به نظرم واقعا بسیار بهتر از او #داستان مینویسد. البته من هنوز رمانهای #ایشیگورو را نخواندهام اما با تسلطش به صحنه و شخصیت پردازی در همین کتاب میتوانم حدس بزنم که رمانهایش هم به روشنی از #موراکامی بهتر باشد داستان اول از کتاب #شبانهها یک داستان کاملا #رابطه محور، تصویرساز و البته خیلی خیلی بیشتر #احساسی است اسم داستان #خواننده است و بخش مهم داستان در #کافه ها و روی قایقی بر کانالهای #ونیز میگذرد داستان دوم کتاب #شبانهها هم #رابطه محور است. ۵۰ صفحه حتما برای یک داستان کوتاه خیلی زیاد است اما جذاب و بیدستانداز تا آخر خوانده میشود هم #تعلیق و #کشمکش دارد هم مثل باقی داستانها رابطهمحور و #احساسی است و #موسیقی و #شب هم دارد داستان سوم واقعا حرف تازهای نسبت به داستانهای پیشین نداشت. قدرت و تاثیرگذاری آنها را هم نداشت داستان چهارم #کتاب هم ۵۰ صفحه است که برای داستان کوتاه زیادی بلند است اما فضاسازی شبانه و تعلیق و کشمکش اجازه نمیدهد آن را ببندید. نام #داستان «شبانه» است نوازنده ای برای کسب شهرت جراحی پلاستیک میکند، در هتل دوران نقاهتش همسایه زنی مشهور است که کارش با او به ماجراجویی شبانه هیجانانگیز و در عین حال مسخرهای میکشد #داستان آخر #کتاب شبانهها یعنی نوازندگان ویولن سل هم درفضای کافههای روباز #ونیز و در حس و حال نوازندگان خیابانی میگذرد و #رابطه شخصیت اصلی با یک استاد موسیقی مسافر که درآخر میفهمیم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.