یادداشت سَمی

سَمی

سَمی

1404/4/8

        آقای لمونچلو تولیدکننده‌ی انواع بازی‌های هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده است که تصمیم دارد از بین بچه‌های مدرسه، تعدادی رو برای بازدید از کتابخانه‌اش انتخاب کند. کایل هم در کنار تعدادی از بچه‌ها برای بازدید انتخاب می‌شود. توصیف کتابخانه با گنبد طلایی درخشان و طناب‌های مخملی که راه رانشان می‌دادند و فرش قرمزی که به در کمانی شکل فولادی کتابخانه می‌رسید از اولین تصاویر هیجان‌انگیز شروع این سفر برای کایل بود.او به خوبی کتابخانه‌ی هیجان‌انگیز و انواع بازی‌ها و کتاب‌های موجود را توصیف می‌کند.
آقای لمونچلو اعتقاد داره یه کتابخانه نیازی به پنجره نداره و کتاب‌ها پنجره‌های ما به دنیاهایی هستند که حتی توی رویاهامون اون ها رو ممکن نمی‌بینیم.بچه‌ها برای بیرون آمدن از کتابخانه نیاز دارند که با توجه به بازی‌ها و نشانه‌ها راه خروج رو پیدا کنند. ادامه‌ی کتاب فرار از کتابخانه آقای لمونچلو، کتاب المپیک در کتابخانه آقای لمونچلو است. در این کتاب کایل مشغول تبلیغات در آگهی‌های آقای لمونچلو به عنوان یک تولیدکننده بازی شده است.اما زمانی کتاب دوباره هیجان‌انگیز میشه که آقای لمپنچلو می‌خواهد یک المپیک برگزار کند. در کتابخانه اتفاقاتی رخ می‌دهد که بچه‌ها باید رمز و راز آن‌ها را کشف کنند. به نظرم کتاب هیجان زیادی داشت و عنوان کتاب و مرتبط بودن داستان به کتاب و کتابخوانی میتونه انگیزه‌ای برای کتاب خواندن در کودکان بشه. به خصوص اینکه بچه ها از کتاب‌های خیالی و آمیخته با بازی و سرگرمی و سرشار از نشانه‌ها و رمز و رازها خیلی خوششون میاد. ولی فضای کتاب و توصیفات از راه فرار و خود المپیک آقای لمونچلو یکم آشفته بود و من این آشفتگی رو دوست نداشتم هر چند که در کنار بازی‌های اینترنتی و پرهیجان، کتاب‌ها هم معرفی می‌شدند.ولی داستان جدید و پرکشش بود.اینجور کتاب‌ها قدرت تخیل بچه‌ها رو خیلی بالا می‌برند.
#فرار_از_کتابخانه_آقای_لمونچلو #المپیک_در_کتابخانه_ی_آقای_لمونچلو #کریس_گرابنستاین ترجمه #ساره_ارض_پیما
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.