یادداشت فاطمه رجائی
8 ساعت پیش

انگار در دام نویسندههای ژاپنی افتادهام.〰️🍡✨ قبلاً از کیگو هیگاشینو نخوانده بودم؛ ولی برخوردهای زیادی با کتابهایش داشتهام که احتمالا بخاطر همین هم بود که کتابهایش را انتخاب نمیکردم. در نهایت حین چرخزنیهایم در بهخوان رسیدم به این کتاب. همان اوایل کتاب، آنجایی که آیانه(خانم) پشت سر یوشتاکا(مرد، همسر آیانه) حرکت میکرد و افکارش را مرور میکرد، مطمئن شده بودم کتاب خوبی را انتخاب کردهام. داستان از این قرار است که شاگرد آیانه، هیرومی، جسد یوشتاکا را در آشپزخانه پیدا میکند. ولی سوالهای زیادی بوجود میآید، یوشتاکا چرا باید خودکشی کند؟ آیا قتلی صورت گرفته؟ چرا هیرومی جسد را پیدا میکند؟ انگیزه قتل چیست؟ آلت قتاله کجاست؟ صفحههای اول کتاب نویسنده شما را شریک رازهایی میکند که نمیدانید لو رفتنشان خوب است یا مسکوت ماندنشان. بعد از آن روند داستان براساس این متن از کتاب جلو میرود: اوتسومی سرش را تکان داد.«راستش مطمئن نیستم متوجه شدم یا نه. پس یعنی این تکلیفی که بهم دادی برای اثبات اینه که این ترفند غیرممکنه؟ چرا؟» «گاهی اثبات اینکه سوالی جواب نداره به اندازه جواب دادنش مهمه.» و در پایان معما به شکلی خلاقانه حل میشود. شاید بتوانید قاتلُ حدس بزنید ولی روش قتلُ فکر نمیکنم.😶🌫️ اگر بپرسی پیشنهاد میکنم یا نه؟ میگم تو این فکرم که کتاب بعدیم، کدام کتاب نویسنده باشه😌 ولی توجه داشته باشید به عنوان یک کتاب جانبی، خوبه...🌱 بیست تیر ۱۴۰۴/ دهمین یادداشت تابستان
(0/1000)
ماه آسمان 🇮🇷
1 ساعت پیش
0