یادداشت انسانی در جستجوی معنا؛
1404/1/10
بسم الله الرحمن الرحیم . اصلا قرار نبود برای این کتاب یادداشت بنویسم چون نظرمو جلب نکرد اصلا ، اما چیزی ناخودآگاه مجبورم کرد به این کار. این کتاب رو کاش وقتی -۱۰ سالم بود میخوندم ، داستان خیلی ساده ، با کمترین جزییات و عملا کاملا کودکانه بود. داستان در مورد خواهر و برادریه به اسم کت و جوجو . کت از برادره کوچیکش مراقبت میکنه و مامانشون نویسنده و درگیره مشغله های خودشه و عملا این بچههارو ول کرده و جوجو رو داده کت بزرگ کنه. حالا این تابستون بچه ها قرار بود طبق معمول پیش دوستانشون برن اما مشکلی پیش میاد و آماندا مادرشون طی یک تصمیم انتحاری اونارو پیشه مادر و پدرش که سالها قطع ارتباط کرده میبره و اتفاقاتی میوفته... . توی کله کتاب من دلم میخواست بزنم جوجو رو له کنم انقد که لوسی بود و کتک میخواست ، و دلم میخواست اماندا رو واقعا از زندگی محو کنم چون داده بود دخترش برای جوجو مادری کنه🗿 . شاید بشه ازین کتاب برداشت های روانشناسانه کرد (این تنها نکته مثبت بود ، این برداشت ها هم خیلی سطحی و کلیشهاین) . خلاصه دوست داشتید بخونید ، باید بگم اصلا این کتاب رو پیشنهاد نمیکنم به بالای ۱۰ سال.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.