یادداشت Payam Mosleh

Payam Mosleh

Payam Mosleh

1403/11/27

        توجه:  برداشتم از این کتاب به شدت تحت تاثیر احوالاتم در روزهای اخیر است.
 نویسنده این کتاب، در ساحتی هستی‌شناسانه و ورای سیاست مخاطب را با دغدغه‌های چون زمان و تنهایی مواجه می‌کند. 
من اما در دو سه روز اخیر که کتاب را دست گرفته‌ام، تحت آماج اخبار سیاسی و مدنی، ابتدا از نویسنده خشمگین شدم که چرا سانتیمانتال می‌اندیشد و تمام تحیر و تاثیر عمیقی که از غنای زبان و توصیفات  دقیق  و ترجمه‌ی رسای اثر گرفتم، به یکباره زائل شد. 
 خاطرم آمد، چند سال پیش در حالی که تلاش می‌کردم در میان سانسورهای کتاب "نکسوس" هنری میلر چیزی دستگیرم شود، احساس مشابه‌ای تجربه کردم؛ چطور می‌شود با فقر جوان آمریکایی دهه سی همزاد پنداری کنم که نهایت سیاه‌روزی و فقرش را با سفر از نیویورک به پاریس تسلی می‌داد..
اما به خواندن تامس ولف ادامه دادم و باز هم در میان سطور کتاب " دری در کار نیست" گم شدم‌؛ و جادوی کلمات در من اثر کرد. چرا ‌که هر چند ولف و میلر در سال‌های مشابه‌ای در آمریکا زیستند و آزادی یکی از مفاهیم مشترکشان بود اما میلر چون سایر نویسندگان دهه سی و چهل آمریکا، آزادی را در ساحت فرد و سطح خرد جستجو می‌کرد؛ و ولف که آثار مهمش در دهه شصت و هفتاد شناخته شد آزادی را در ساحت هستی‌شناسانه و ساختارهای اجتماعی و سطح کلان کنکاش می‌کرد.  
یکی از پاراگراف‌های کتاب که ذهن خسته‌ام را تسلی بود:
(( اما ما می‌دانیم که پای محو شده بسی بهتر از سنگی‌ست که روزی بر آن فرود آمده، که وقتی تمام برج‌ها فرو ریختند تک‌واژه‌ی گمشده ‌ای باقی می‌ماند، می‌دانیم که آدم‌های محو شده، مردگانی که با ماشین به خاکسپاریِ فوری برده شدند و زود از یادها رفتند، فریادی که هدر رفت، اشاره‌ای که نصفه‌نیمه به یاد آورده شد، لحظه‌های فراموش شده‌ی میلیون‌ها زندگی مبهم، این‌ها همه زنده خواهند ماند آنگاه که سنگ‌فرش‌ها به دست فراموشی سپرده شدند، و دوامِ غبارِ عاشقانِ مدفون بسی بیشتر از غبارِ شهر خواهد بود. پس آنگاه که برج‌های رفیع را تماشا می‌کنی قلبت را آکنده از خوشی کن: چرا که آن‌ها دون‌تر از شاخ و برگند، چون شاخ  و برگ تا ابد می‌ماند.))
.
حتما روزی فارغ از خشم و احوالات حالا کتاب را می‌خوانم.

      
423

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.