یادداشت
1402/11/22
چند سال پیش فیدیبو چالشی راه انداخته بود که با چند سوال به تو میگفت اگر قرار بود نویسنده شوی شبیه چه کسی میشدی. برای من آمد: فریبا وفی. نمیشناختمش. در گوگل جستوجویش کردم و دیدم آری به سلیقهام نزدیک است! اما در کل وقعی ننهادم و به چشم یک بازی به آن نگاه کرده بودم. از طرفی، از همان موقع گوشهی ذهنم را قلقلک میداد که دستکم یکی از آثارش را بخوانم. چند روز پیش بیدلیل شروع به خواندن یکیشان کردم و دیدم نمیتوانم زمین بگذارمش. رویای تبت از از همان کتابهاییست که میتوان بیشمار نابجمله از آن بیرون کشید. مکالمات کوتاهی که پشت هم گرهشان ایجاد میشود و در همان لحظه تمام میشود اما عمقی را همراه دارند و چیزی را در خواننده میکارند که نویسنده آن را کِش نداده بلکه فرصت برداشت را به خود خواننده و میانمتنهای خالی داده و اینگونهست که هر تکهی قصه را خیلی زود تمام میکند و ۱۸۰ صفحهی ناقابل را در ۴۵ بخش تقسیم کرده است. واقعگرا، روان و داستانی؛ با چاشنی ایهامهای هوشمندانه و شخصیتپردازی دقیق. همان گونه که دوست میداشتم. فیدیبو راست میگفت.
13
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.