یادداشت علی سلطان زاده
1400/10/9
«تبارشناسی اخلاق» را بعضیها مهمترین اثر نیچه میدانند. این کتاب در سال 1887 میلادی منتشر شد و از یک مقدمه و سه رسالۀ بلند تشکیل شده است. «تبارشناسی اخلاق» به نوعی بسط اثر دیگر نیچه، یعنی «فراسوی نیک و بد» است که در سال 1886 منتشر شد. موضوع هر سه رساله در مورد تکامل مفاهیم اخلاقی و تأثیری است که عقاید یهودیت و مسیحیت در شکلگیری ارزشهای اخلاقی امروزی داشتهاند. از زمان انتشارش، این کتاب بر روی خیلی از نویسندهها و فیلسوفان تأثیر گذاشته است. در رسالۀ اول، نیچه دو دوگانۀ ارزشی و هنجاری را معرفی میکند که اسمشان را به ترتیب «نیک/بد» و «خیر/شر» میگذارد. به نوعی میتوان گفت که «نیک/بد» دوگانۀ ارزشی فرهنگ یونان و روم باستان و «خیر/شر» دوگانۀ ارزشی فرهنگ یهودی و مسیحی است. معنی مفهوم «نیک» در فرهنگ یونانی نزدیک به مفاهیمی مثل «نجیب»، «والاتبار»، «اشرافی» و «شریف» است. در مقابل، معنی مفهوم «بد» در فرهنگ یونانی نزدیک به مفاهیمی مثل «همگانی»، «عامیانه»، «پست» و «متداول» است. نیچه از زبان آلمانی هم مثال میآورد که کلمات «بد» و کلماتی مثل «ساده» و «آسان» از یک ریشه هستند. زبان نشاندهندۀ درکی است که یک ملت از مفاهیم دارد. یعنی در فرهنگ یونانی آن چیزی که همگانی و رایج و در دسترس عموم مردم باشد، بد است؛ به همین دلیل قدرتمندها، ثروتمندها، اربابها و سرورها جزو «نیکان» محسوب میشوند. در حالی که بعد از ظهور یهودیت و مسیحیت، ما با نوعی انقلاب، گسست و پارگی روبهرو میشویم که مفهوم «خوب» و «بد» بر اثر این گسست دگرگون میشود. حتی شاید بتوان گفت آنچه که در فرهنگ یونانی/رومی «خوب» محسوب میشد، در فرهنگ یهودی/مسیحی «بد» شد و بالعکس. بعد از ظهور یهودیت ضعفا، شکستخوردهها، بیماران و فقرا جزو گروه «خیر» (در مقابل شر) قرار گرفتند. به همین دلیل نیچه این اخلاق را «اخلاق بردگان» مینامد. «خیر» در اخلاق بردگان، آنتیتز «نیک» در اخلاق یونانی است؛ آنچه در اخلاق یونانی «نیک» بود، در اخلاق بردگان، «شر» محسوب میشود. در رسالۀ دوم نیچه به این موضوع میپردازد که منشأ تاریخی نهاد اجتماعیای به اسم «مجازات» در رابطۀ پیشااخلاقی بین طلبکار و بدهکار نهفته است. اصلاً ریشۀ مفهوم «گناه» (schuld) از مفهوم مادّی «بدهی» (schulden) میآید. اساساً کیفر و مجازات به لحاظ تاریخی هیچ ارتباطی با ایدۀ آزادی یا ناآزادی اراده ندارد. یعنی در ابتدا نهاد اجتماعی «مجازات» در بین انسانها تثبیت شد، سپس فرقهایی بین جرمهای «به عمد»، «بیمبالات»، «اتفاقی» و غیره گذاشته شد. نیچه به این نکته اشاره میکند که یکی از ویژگیهای مهم انسان فراموشکاری است. حالا چگونه میتوان چیزی را در حافظۀ این جانور حواسپرت ثبت کرد؟ نیچه میگوید چیزی ترسناکتر از فن حافظهسازی در تاریخ انسان وجود ندارد: چیزی در حافظه میماند که همواره دردآور بماند. هر گاه انسان ضروری میدید که چیزی را در حافظه ثبت کند، این کار جز با خون ریختن و شکنجه دادن و قربانی کردن انجام نمیشد. ریشۀ تمام آیینهای دینی و اسطورهای عجیب و ترسناک نیز همین است: درد، نیرومندترین دستیار حافظهسازی است. نیچه هدف خود را در رسالۀ سوم که نامش «معنای آرمان زهد چیست؟» است، اینطور توضیح میدهد: «هدف من اینجا تنها روشن کردنِ آن است که معنایِ سرراستِ این آرمان چیست و به چهها دلالت دارد، نه آنکه چهها کرده است؛ روشن کردنِ چیزهایی است که در پشت و زیر و رو و درونِ آن نهفته است». این رساله با این ادعا آغاز میشود که آرمان زهد نزد گروههای مختلف، معانی متفاوتی دارد: هنرمندان، فیلسوفان، زنان، کسانی که مشکل مغزی دارند، کشیشان، و زاهدان. اینکه آرمان زهد دارای این همه معنی گوناگون نزد گروههای متفاوت است، برای نیچه خبر از واقعیتی اساسی در وجود انسان میدهد: واقعیتی اساسی به نام «خواست». نیچه میگوید انسان نیازمند هدف است و مینویسد «نیستی را خواستن، برایِ انسان خوشتر است از نخواستن». متن این کتاب ساده نیست و ترجمۀ آشوری نیز کمی قدیمی است و ممکن است جاهایی آزاردهنده شود. اما این کتاب بسیار مهم است؛ آنقدر مهم که اگر به آن دل دهیم، احتمالاً نگاه ما را نسبت به مقولۀ اخلاق به کلی دگرگون میکند.
7
(0/1000)
امیرعلی ابراهیم زاده
1400/10/22
0