یادداشت Mika
3 روز پیش

درحالی که صفحه اول این کتاب رو باز کردم غمی از جلد قبل درونم رخنه کرده بود... شوک آمیخته با درد بود... ولی این جلد چی؟ چندین ماه این مجموعه رو کنار گذاشتم... حالا اینجام... نویسنده کم نگذاشته بود...این کتاب وحشتناک ترین کابوسهای شخصیتا بود بدون هیچ فرصتی حمله کردن... همه اش بازی بود... جلدای قبل همه بازی بودن... حقیقتا اولای کتاب با هر ورقی که میزدم ترس، درد و ناتوانی شخصیت ها داغونم میکرد،طاهره مافی یه بار گفت من میخوام درد رو نشون بدم... و واقعا همینکارو کرد، میدونید درد هیچوقت تنها نیست درد آمیخته با امید و آرزوست... با عشق... با شکست... کتابهای او یک تصویر کامل از پذیرش درده اینکه حتی در دردناک ترین لحظات زندگی هم اگه کسی باشه تا بهش تکیه کنی یعنی هنوز تو خوشبختی...مگه همین نیست؟ همیشه که زندگی شاد نیست گاهی خورشید برای مدتی طولانی پشت ابر میمونه،گاهی تاریکی انقدر درونمون عمیق میشه که دیگه حتی خودمون رو هم نمیتونیم ببینیم... نابینا میشیم... بنظرم تا آخر بخونید...من پشیمون نیستم... در واقع با یه لبخند جلد این کتاب رو بستم... تا یه چیزی رو امتحان نکردی زود قضاوتش نکن... آهنگای پیشنهادی: TV Watch Fear of the Water
(0/1000)
نظرات
2 روز پیش
این عکسه بچگیای الا و وارنرن موقعی که باهم دوست بودن درسته؟😭 (موهای وارنروو.😭😭😭)
2
1
Mika
3 روز پیش
0