یادداشت طاها ربانی

سفر به سرزمین آریایی ها (سفرنامه افغانستان)
        ویرایش: استفاده‌ی زیاد از وجه وصفی، غیر از غلط‌بودن، آزارنده است (فلان کار را «کرده» و بهمان جا رفتم). «بر روی»ها هم همین‌طور. «عمرو» را هم این‌طوری می‌نویسند و «عَمر» می‌خوانند.
محتوا: به تکرار می‌افتد. نمی‌دونم این همه وصف مکان‌های فیزیکی چه فایده‌ای دارد، اون‌هم وقتی عکس هست. شاید قدما نیاز به این همه توصیف داشته‌اند، ولی حالا چه اهمیتی دارد که قبر فلانی چقدر از زمین فاصله دارد و چندگوشه است و...؟
جهان‌بینی: جهان‌بینی بی‌مایه‌ای دارد. اینجا است که آدم می‌فهمد چرا رضا امیرخانی اهمیت دارد (و نویسنده هم چندین جا از کتاب او یاد می‌کند). امیرخانی از توصیف جزئیات به نظرگاهی کلی می‌رسد، اما نویسنده‌ی این کتاب جز یک‌سری افاضات ارشادی بی‌ارزش، جهان‌بینی ریشه‌داری عرضه نمی‌کند: «کاش همه خوب باشند، اختلافات را کنار بگذارند. پنداره‌های دینی بی‌فایده را دور بریزند...» به همین بی‌مایگی. چطور ممکنه کسی به افغانستان بره و بگه «فلان میزبانم «می‌پنداشت» سگ نجس است»؟! این چه موضع فرادستانه‌ای است از انسان‌شناس؟
نظر کلی: به‌نظرم بهتره برای اطلاعات تاریخی‌ای که در این کتاب پیدا می‌شه سراغ منابع اصلی رفت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.