یادداشت نسترن
1404/4/17

«آخرین فرصت برای شهادت..» تقارن زیبایی بود، روز عید غدیر به دنیا آمد، روز عید غدیر ازدواج کرد و روز عید غدیر شهید شد. داستان زندگی شهید خیلی خوب روایت شده بود. رگههای آموزنده خوب در داستان گنجانده شده بودند. از خواندنش خسته نمیشدم. توصیفات خانهی امام و حسینیهی جماران من را برد به آن کوچه پس کوچهها و حس ناب جماران. رفعت خانم شخصیت پر جنب و جوش ابتدای داستان در انتها هم همان روحیه و همان سر نترس را داشت، داستان بازگشتش به رانندگی را دوست داشتم. مهمتر از همه رفعت هم معلم بود هم مادر بود و هم همسر و جمع میان ای سه نقش گرچه برایش سخت بود اما تلاش میکرد تک نقش نباشد. علقهی او به انقلاب و حرفهایی که در بحبوحهی جنگ میزد مرا به وجد میآورد. امید که خضوع و احترام شهید کسایی در رفتار با مادرش، انس او با قرآن و نهج البلاغه، دعاهای نیمه شباش، منش و روش زندگیِ او سرمشق زندگیما باشد. زندگیشان سراسر نور بود و نور..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.