یادداشت طاهره گوهری
1402/10/20
4.3
8
این یادداشتی بر اینه که چرا از دست چارلز دیکنز عصبانی هستم. اگر که کلاسیک خوندن رو دوست دارید، به خصوص ادبیات کلاسیک انگلستان رو، احتمالا از خوندن این کتاب لذت میبرید. داستان زندگی دختری به نام مارگارت که پدرش کشیشه و دچار شک و تردید در اعتقاداتش میشه. تا جایی که تصمیم میگیره کلیسا و همه مزایای زندگی نسبتا مرفهی که داره رو رها کنه و بره در یک شهر صنعتی زندگی کنه.به درآمد کمتر رضایت بده و زندگی سختتری داشته باشه. داستان همراه با مارگارت پیش میره و تحول اصلی توی این شخصیت اتفاق میافته. ولی خب... داستان به صورت پاورقی توی مجلهای چاپ میشده که آقای چارلز دیکنز سردبیرش بوده. و آخرهای داستان کمی آبکی شده. شاید هم کمی بیشتر از کمی. چون دیکنز مدام به الیزابت گسکل فشار میآورده که سریعتر جمع کنه داستانو.بودجه ندارن، پول چاپ گرونه و... . یه جاهایی که توی پاورقیها هم اومده گسکل مجبور شده داستان و کارکترها رو جوری پیش ببره که نه درسته و نه خودش دوست داره. هرچند نظر شخصیم اینه که ارزش یکبار خوندن رو داره. داستان عاشقانهاش امتیاز قبولی رو از من میگیره. و نثرش روونه. بعضی جاها هیجانیه. بعضی جاها دلت میخواد نویسنده دیگه اینقدررر هم توضیح نده دیگه:) به نظرم ترجمه واقعا خوب بود. اطلاعات اضافهتر داستان که توی پینوشتها بود واقعا درست و حسابی و تحقیق شده بودن. با اینکه کتاب قطوریه ولی خوندنش خیلی طول نمی کشه. یعنی میخوام بگم حداقل کشش رو داره و احتمالا ادامه خواهید دادش. در انتها اضافه کنم که اگر حال و حوصله خوندنش رو ندارید یا بنظرتون زیادی طولانیه و اینا، یه سریال هم بیبیسی ازش ساخته، که اون رو هم دیدم و تا حد خوبی وفادار به اصل داستانه. بازیگرای قوی و خوبی هم انتخاب کرده. اگر که کتاب رو نمیخونید، سریال رو ولی حتما ببینید. چهار قسمت یک ساعته است و خالی از لطف نخواهد بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.