یادداشت آمنه آزاد

        نجیب بنی امیه را پارسال در نمایشگاه کتاب خریدم و گپ و گفتی هم با نویسنده‌اش داشتم. این اولین رمان آقای خواستار است و شاید بتوان کم و کاستی‌ها را به این حساب گذاشت. 
سوژه جذاب و جدید است و در زمان صدر اسلام جریان دارد. ماجرای اسلام آوردن خالدبن‌سعیدبن‌عاص از قبیله‌ی بنی امیه است و سیر تحولات او که تبدیل به یکی از اصحاب پیامبر می‌شود. اذیت و آزار و شکنجه‌ی مسلمین توسط کفار و مشرکین، بالاخص ابوسفیان و معاویه و عمروبن‌عاص را به خوبی توصیف می‌کند. و نیز از جعفربن‌ابی‌طالب و زندگی‌اش و در رکاب پیامبر بودنش زیاد می‌گوید. 
داستانی عاشقانه هم در این بستر جریان دارد... داستان عشق خالد به امینه، دخترک بادیه‌نشین که کنیز خانه‌ی آنها می‌شود و سرانجام به ازدواج ‌آنان در حبشه می‌انجامد. 
اما اشارات جنسی، مثل پیشنهاد رابطه‌ی نامشروع خالد که نوجوانی 17 ساله بود پیش از اسلام آوردنش به هند همسر ابوسفیان، که در واقع می‌خواست بدکاره بودن مادر معاویه را مطرح کند، یا صحنه‌های برخورد خالد با رمله (دختر هند) در حبشه، و موارد دیگر، توی ذوق می‌زند.
توصیفات تکراری جزئیات و گنجاندن تک کلمات عربی در متن فارسی داستان هم کلافه‌کننده است. مثلا نظیر این جمله را بسیار می‌بینیم: با آستین قمیصش اشکش را پاک کرد.
وقتی تمام داستان فارسی است، دلیل این همه اصرار بر استفاده از قمیص چیست؟ 
یا استفاده‌ی مکرر و مکرر از عبارات تکراری نظیر ردای سرخ اموی، عبای کتانی، قمیص نخی و... کمی توی ذوق می‌زند. می‌شد این توصیفات را کمتر یا متفاوت‌تر کرد.
خیلی کند پیش رفتم، نمی‌دانم چرا اما زیاد دست و دلم به خواندنش نمی‌رفت.
      
23

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.