یادداشت پارسا

پارسا

1402/06/21

                سعی کردم برای این کتاب یادداشتی نذارم اما نشد که نشد. خوب ، حسرت و اینکه شاید اگر اتفاق دیگه یی رخ می داد زندگی من یا ما تغییر میکرد و الان من یا ما باید جای کس دیگر غرق در نعمات میبودیم و .... همیشه بوده و خواهد بود . انسان با این حسرتها سر میکند و به مسیرش ادامه میدهد . پس کتاب از این منظر میتواند جذاب باشد و خواننده را با خود همراه کند اما اینگونه نمیشود. به نظر میرسد داستان از یک جایی دچار شکافی میشود و نمیتواند خواننده را همراه کند. هر چه پیش میریم میتوانید کتاب را زمین بگذارید، بروید دورهایتان را بزنید و برگردید و ادامه ماجرا را بخوانید. نوآوریهایی هست نظیر  کتابخانه یی خاص  یا کتاب حسرت یا دیدن یک لغزنده ی دیگر  توسط نورا  و.... اما اینها کشش جذب مخاطب را ندارد یا بر اثر عدم پرداخت مناسب  جذابیت خویش را از دست میدهند. یک  کتاب داریم  با داستانی معمولی که سعی دارد راهنمایی کند بهتر زیستن  را  همین. اجازه بدید بچرخیم و  از زوایه یی دیگر نگاه کنیم . نورا سید یک انسان مدرن  پریشان احوال معاصر است . در سرزمینی زندگی میکند که ما شرقی ها به آن غرب میگوییم. او در جامعه یی زندگی میکند که انسان و علم، فاکتورهای  سعادت و توسعه هستند. نویسنده میخواهد راهکار بدهد به  انسان مدرن ته خط رسیده . که درون خودت جستجو کن . جایی از کتاب نویسنده از درخت زندگی و ادیان یهودی و مسیحیت و.... بقیه میگوید اما جای یک دین خالیست اسلام. چرا در این نسخه ی نویسنده برای بشریت، اسلام جایی ندارد؟ اصلا در تمام دنیاهای موازی، معنویت جایی ندارد و این از نویسنده ی پرورش یافته در غرب سکولار جای تعجب ندارد. در عصر معنویت و رشدش در غرب،  تکیه بر انسان سرگشته پسا مدرن درگیر در هیاهوهای مجازی، نمیتواند نسخه ی درمانی برای جهان باشد. اما این فیزیک کوانتوم و دنیاهای موازی که در ادبیات و سینما مد شده . برای عقل محوران علم گرا ، پوششی لازم است تا جایی که علم جوابی برای آن ندارد، نظریه  سازی شود که  درصد صحت و سقم آن قابل اندازی گیری نیست . در برابر دنیای پس از مرگ با بهره از فیزیک کوانتوم برایمان دنیاهای موازی خلق میکنند در میلیونها یا شاید میلیاردها لایه. سپس با داستان و فیلم میکس میشود و با طعمی مطبوع به خورد مخاطب   داده میشود. البته اینها نکاتی ست که فکر کردن در موردشان گاهی در خلوت بد نیست. 
وای چقدر ادای منورالفکرها را درآوردن سخت است .بهتر است برگردم به همان انسان ساده، کتابخوان دوست داشتنی. اگر از این یادداشت خوشتان نیامد ببخشید و بگذارید به حساب هذیانهای نیمه شبی حقیر. ممنون کتابخوان ساده همیشگی .
        
(0/1000)

نظرات

چه قدر یادداشت شما را دوست داشتم.به خصوص بخش دوم را .ذهنم رفت سمت چند کتابی که با معنویت گره خورده بود و بله همیشه جای اسلام کنار ادیان و ایین ها خالی است.
چرا ؟ایا اسلام وجود ندارد؟!ایا قابل اشاره نیست؟! ارزشمندی ندارد یا چیز قابل عرضه ای ندارد؟!یا عامدانه به آن پرداخته نمیشود؟!
پیشنهاد میکنم برای شستن این حال بد .ماده ی تاریک بلیک کراوچ را بخوانید چون حد اقل  جذابیت دارد و عقل و  منطق ادم را به بازی نمیگیرد.
1
پارسا

1402/06/21

از حسن نظر شما ممنون و بابت معرفی کتاب هم ممنون .بیشتر قصد این بود که یادمان باشد آنچه از غرب و تفکراتش برخاسته  قابل اعتنا نیست و گاهی تفکر در مورد انچه میخوانیم لازم است .