یادداشت برهان علیمحمدی

        اسپرسو، بعدش سیگار بهمن، بعدشم استوری کردن یه نقل قول که ده بارم بخونی باز جای درنگ و ویرگول و اینارو پیدا نمیکنی (با مضمون تف به این زندگی بی معنی و تو این مایه ها)
نمی دونم چرا نگاهم به ادبیات روسیه، همون روند بوک بلاگرای مثلا زیادی روشن فکر بوده؟:) 
همیشه یه حس سیگار و خیلی باکلاس بودن و خیابون فرشته و حافظ و سعدی گریزی از (عشاق) ادبیات روسیه داشتم...
البته که دارم سعی می کنم با شناخت عمیق تر مشاهیر از زبان (غیر) روشن فکر نماها، امثال دکتر کاکاوند و الهی قمشه ای و شفیعی کدکنی... نگاهم رو تغییر بدم؛ امیدوارم! 

یه  "آااه ای زندگی!" مون نشه آخر یادداشت؟
      
6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.