یادداشت رعنا حشمتی

مجموعه‌ای
        مجموعه‌ای از یادداشت‌های کوتاه پسر مارکزه کتاب؛ از لحظه‌ای که می‌فهمن بیماری گابو خیلی شدید شده و دیگه امیدی به بهبودش نیست، تا پس از مرگش.
از این لحاظ که آدم یه کم تو خونه و خانواده گابریل گارسیا مارکز بزرگ قدم می‌زنه و آشناهاشون و نحوه مواجهه‌شون با چیزای مختلف رو می‌بینه جالبه واقعا. ولی خب واقعیتش به جز چند یادداشت اول بقیه رو خیلی هم دوست نداشتم. شاید هم باید بیشتر بهش فکر کنم که مگه دنبال چی‌ام و خب نوشته‌های یه پسر از مرگ پدرش و بعدتر مادرش چی می‌تونه باشه دیگه؟ و چقدر بار مسئولیت پسر گابو، اونم برای نوشتن هر چیزی، سخت و زیاده و چه کار سختی کرده که همچین چیزی نوشته و منتشر کرده و اینقدر هم صادقانه در مورد همین موضوع صحبت کرده. :)
دیگه اینکه خیلی دوست داشتم بیشتر مرسدس رو بشناسم. خیلی توصیفات جالبی ازش اینجا خوندم و دوست دارم که بیشتر بخونم ازش و ببینم چجور آدمی بوده...

شب‌ها قبل خواب می‌خوندمش و احساس‌های عجیبی رو همراهش تجربه کردم.
---
بره جا بگیره در قفسه مرگی‌ها... و روایت آدم‌ها.
      
780

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.