یادداشت فاطمه مجاب
1401/2/27
یکی از بهترین کتابهاییه که تو چند سال اخیر خوندم. همونطور که در خلاصهی کتاب نوشته شده، اشمیت جوان پیش مادام پیلینسکا شروع به یادگیری پیانو میکنه و اون روشهای عجیبی برای تدریس داره. روشهایی که به تدریج «در لحظه بودن» و «با تمام وجود حس کردن» رو به اریک یاد میدن. جایی از کتاب اریک و مادام پیلینسکا دربارهی این صحبت میکنن که اریک چه مسیری رو انتخاب میکنه، موسیقی یا آواز؟ و مادام پیلینسکا ازش میخواد فکر کنه درِ یکتایی که از طریق اون میتونه دنیا رو کشف و برای دیگران تعریف کنه چیه؟ در انتهای کتاب اریک به این جواب میرسه: نویسندگی. (این اسپویل نیست، چون واضحه که اریک امانوئل اشمیت الان یه نویسندهس :دی) به نظرم نکتهی قشنگ و مهمی برای فکر کردنه، اینکه هر کدوم از ما از چه مسیری میتونیم دنیا رو کشف کنیم و ارائه بدیم؟ «مادام پیلیسنکا و راز شوپن» از اون کتابهاییه که دوست دارم هرچند وقت یه بار دوباره مرورش کنم. اگر شما هم به نوشتههای اریک امانوئل اشمیت علاقه دارید یا دوست دارید یه داستان لطیف و کمحجم با تم موسیقی و نوازندگی بخونید، به شما هم این کتاب رو پیشنهاد میکنم :)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.