یادداشت جیم بون هوا، کاتب دربار

        تمومش کردم.(این یادداشت بیشتر شامل نظرات منفیه، ولی نمیگم نخونینش)
تو این جلد به این نتیجه رسیدم که چقدر شبیه به آنی شرلی هستم.
عاشق کمک کردن به بقیه، خیال‌پرداز، عاشق نوشتن،...
اما چرا یه ستاره آخرش خالیه‌..
میدونین؟ بعضی موقعها خسته میشین از خوندنش، آنی تو این جلد همش داره به اینکه به بقیه چجوری میتونه کمک کنه فکر میکنه و این نظر منه، که تو بعضی چیزایی که اصلا بهش کوچکترین ربطی نداره دخالت میکنه...
تازه ! موضوع کمک کردنشم چیز جز رسوندن دوتا جوون عاشق به هم نیست!!
نمیدونم ولی بنظرم آنی هرچقدر که بزرگتر میشه، یکمی کسالت بار تر میشه...
اما بی‌صبرانه منتظر عروسیش با گیلبرت هستم و مهمونا و ...
واقعا احساس میکنم دعوت شدم به عروسیش..🫠🙃
      
24

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.