یادداشت کتابفام
1404/4/14
و اینک پس از گذشت ۶۰سال از مرگ «سلین» چند دستنوشته از چند رمان منتشرنشده در چمدانی مندرس پیدا میشوند که دنیای ادبیات را تکان میدهند و یکیش، «جنگ» است که برخی منتقدان آنرا شاهکاری سلینی میدانند و برخی دیگر تنها طرحی داستانی که سرسری نگاشته شده است. اما چه این باشد و چه آن، «سلین» اسطورهای ادبیست و «جنگ»، بهواقع رمانیست "سلینی" آنگاه که کتابش را با "من جنگ را در سرم به دام انداختهام. جنگ در سرم زندانی شده" آغاز میکند هرچند که حجم اندکش شبیه به دیگر آثار «سلین» نیست شاید بدین دلیل که چیزی که یافت شده طرحی کلیست و میتوان گفت که حتی کامل هم نبوده اما، در اینجا دیگر خبری از افراط و تفریطها و پرحرفیهای دیگر آثار نیست. «جنگ» را که بیشتر میتوان متنی اتوبیوگرافیکش دانست، نوشتهایست سرشار از جملات کوتاه و توهمآمیز با راویای (فردینان) که قدرت و توانایی یادآوری حافظهاش را باید زیر سؤال برد؛ رمانیست کوتاه و بسیار متراکم و سرشار از وقایع که درش، «سلین»، با سرمستی کلمات را به رقص درمیآورد، دستور زبان و صیغهها را به سُخره میگیرد چراکه زبان عامیانه آوردگاه «سلین» است اما هیچگاه از کارایی ریتم و یا روایتش غافل نمیماند و همچنین همچون همیشه، ظرفیت خود را در ژانر اروتیک به نمایش میگذارد. بهجز صفحات اولیه کتاب و پس از بههوش آمدن راوی و توصیف صحنههایی تاریک از شبیخون دشمن، برخلاف عنوانش، «جنگ» ربط چندانی به خطّ مقدم ندارد و در پشت جبهه میگذرد اما هرآنچه در این پشت جبهه میگذرد، یکسره تباهیست. مانند یک صحنهی تئاتر. انگار که در وجود «سلین» یک قطار ارواح، یک ترن هوایی پیچدرپیچ در حرکت است که پوسیدگی را در زندگی و اوج آرزو را در معلولین تشخیص میدهد. «جنگ» تجربیات جبههی نبرد را در جنگ جهانی اول آشکار میسازد و گلولهها و ترکشهایی را که در ۱۹۱۴ در جبههی بلژیک سر و بازوی سرباز «فردینان» را مورد اصابت قرار میدهند و آنطور که برخی «سلین»شناسان مطمئناند (هرچند که داستان کتاب خطی تخیلی دارد)، وقایعی که بر نگارندهی اثر رفتهاند. شاید دادههای تاریخی واقعی با برخی ارجاعات اغراقآمیز همراه شده باشند، اما مهم این است که خوانندهی اثر، فضای داستانی آکنده از بمبافکنها و بمبها را تا به آخر و مشتاقانه و با دقتی شاید باورنکردنی دنبال خواهد کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.