یادداشت aram

aram

aram

2 روز پیش

        وقتی این کتاب رو باز کردم، فکر می‌کردم یه داستان جنایی معمولیه که خیلی زود می‌شه قاتلش رو حدس زد، اما نه! فریدا مک‌فادن کلی پیچ و تاب تو داستانش داد که هیجان رو بالا برد. از همون اول یه حس سرد و سنگین تو فضا بود که آدم رو می‌کشید جلو. نورا، دختری که پدرش قاتل زنجیره‌ایه و خودش الان جراحه، وسط یه دنیای پر از راز و درد گیر کرده.

تا وسط داستان یه حدس زده بودم که آرون نیلین یه بچه دیگه داره که قاتل واقعی اون شخصه، ولی اصلاً فکرش رو نمی‌کردم که «هارپر» باشه! وقتی فهمیدم شوکه شدم و ذوق کردم. واقعاً اون پیچش نهایی خیلی خوب بود.

اما راجع به نورا باید بگم، من اصلاً دوسش نداشتم! خیلی سرد و بی‌روح و رو مخ بود و هیچ‌وقت نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. کلاً از دخترهای کتابای فریدا مک‌فادن خوشم نمیاد؛ مثل همین نورا و میلی تو «خدمتکار» که اصلاً به دلم نمی‌شینن. انگار همه‌شون یه جورایی یک‌دست نوشته شدن و خیلی وقت‌ها باعث می‌شن حرصم بگیره.

داستان کلیت خوبی داشت و روایتش طوری بود که نمی‌شد کتاب رو زمین گذاشت. پر از راز و هیجان بود ولی خب شخصیت‌های زن داستان اذیت می‌کنن بعضی وقت‌ها.

یه نکته خیلی ناراحت‌کننده هم درباره فیلیپ بود. فیلیپ یکی از اون شخصیت‌های جذاب بود که کلی پتانسیل داشت، اما اون اتفاق بد براش افتاد و یه دستش رو از دست داد و دیگه نتونست جراحی کنه. واقعاً ناراحت‌کننده بود، انگار یه فرصت بزرگ و ناب ازش گرفته شد. این قسمت واقعاً دل آدم رو می‌سوزوند و باعث شد بیشتر با حس شکست و ناامیدی تو داستان همراه بشم.
      
142

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.