یادداشت Saba
7 روز پیش
نمیدونم چی باید بگم😶... حقیقتش اصلا فکر نمی کردم اینقدر کامل،خاص و فوق العاده باشه. دنیایی که در اون زمان با خون، و خون با آهن پیوند خورده. خون توی رگ های من توی اون دنیا زمانی هست که تا آخر زندگی واسم باقی مونده.و دارایی منه، میتونم تبدیلش کنم به سکه و زندگیم رو باهاش بگذرونم البته که بهاش میشه کوتاه تر شدن عمرم. خب یکی بهم بگه آیا این ایده به اندازه کافی متفاوت و تازه و عجیب نیست؟ اصلا کی به ذهنش میرسه چنین چیزی؟ این یکی از بهترین ایده هایی بود که دیده بودم. و البته بسط دادنش... اینقدر زیبا و هنرمندانه روی ایده سوار شده بود،دنیاسازی کرده بود،تاریخ اون جهان رو شرح داده بود که هیچ جای خالی و ابهامی توی ماجرا نبود. شاید اولش سوال پیش بیاد ساحره و کیمیاگر دقیقا کی هستن اما کافیه صبور باشی و با داستان همراه بشی تا همه چیز آروم آروم واست روشن بشه. کشش داستان خیلی بالا بود.سرعت اتفاقات کاملا قابل قبول بود و هیچ جا این سرعت پایین نیومد. فضاسازی،طرح داستان،پیچش داستانی همشون بی هیچ عیبی پیش رفتن. شخصیت ها کاملا به اندازه پردازش شده بودن و برای من قابل لمس بودن.نه اینکه به همشون احساس نزدیکی کنم در واقع همونقدر که لازم بود نسبت بهشون شناخت داشتم. من غرق این دنیا شدم و بارها و بارها شگفت زده شدم.هیچ جا احساس خستگی نکردم و علاقه م به پی گرفتن ماجرا و فهمیدن راز زندگی جولز کم نشد. من نویسنده ش رو تحسین میکنم. پایانش طوری بود که مشتاقم به سرعت جلد دوم رو بخونم.و واقعا ناراحتم که این مجموعه اونقدری که حقش بود شناخته نشد. قلم نویسنده هم روون بود. ترجمه هم به نظرم خیلی خوب بود.من هیچ جای ابهامی ندیدم. روابط بین شخصیت ها اوایل واسم ساده لوحانه به نظر رسیدن ولی خب آخر داستان جوابم رو گرفتم... هر چند اعتراف می کنم یه ذره انتظارش رو داشتم اما نه دیگه در این حد.باز هم نویسنده منو متحیر کرد. نمیدونم چرا هر چی می نویسم احساس میکنم کمه.واقعا حقشه که ساعت ها ازش حرف بزنم و بنویسم ولی خب فعلا در همین حد یادمه. پیشنهاد میدم؟ بله قطعا.بهش فرصت بدین اون وقت دنیای داستان واستون روشن تر میشه.ارتباط بین زمان و خون و آهن واستون ملموس تر میشه.و رازها به زیبایی واستون آشکار میشه.
(0/1000)
Saba
6 روز پیش
1