یادداشت آنی از آن سوی تپه ها:)

        این سومین‌ کتابی هست که از ژان تولی خوندم. اما توی پرانتز بگم که آدم خواران رو از مغازه‌خودکشی و خرزهره بیشتر دوست داشتم و خرزهره در رتبه دوم قرار می‌گیره. :)) 
در آغاز باید بگم که واقعا شروع جالبی داشت. جالب به این معنا که رعب و وحشتی که موقع خوندن آدم‌خواران داشتم رو دوباره احساس کردم. شروعش مجابم کرد که برای ادامه اش کنجکاو بشم. 
اما از یک‌سوم اول کتاب به بعد، داستان خیلی یکنواخت و خطی با  سلسله قتل های بی‌پایان پیش رفت و اتفاق جالبی جز  فرو رفتن تو روحیات نه چندان انسان‌دوستانه‌ی الن، شخصیت اصلی، نیوفتاد. 
با توجه به سبک نوشتن ژان تولی و پایان بندی کتاب مغازه خودکشی، انتظار بیشتری از این کتاب داشتم اما همونطور که گفتم، داستان تا حدی یکنواخت شد که پایان هم قابل حدس بود برام. به عنوان یک کتاب جنایی انتظار بیشتری ازش داشتم، نه صرفا روایت جنایت ها.
اما در کل چیزی که از داستان برداشت کردم این بود که ترس های والدین یا حتی محیط زندگی چه تاثیرات گسترده ای میتونه روی کودک داشته باشه. تا حدی که برای کنترل و مسلط شدن به اون ترس ها، تلاش میکنه راهی پیدا بکنه و چه بسا که اون راه باعث تباهی آینده اش بشه. 
هیچ آهنگی برای گوش دادن همراه خوندن این کتاب ندارم چون هیجان زیادی برام نداشت. 
      
50

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.