یادداشت مهدی کرامتی

پدر سرگی
        تولستوی در کتاب به عرفان رهبانی مسیحی حمله‌ور می‌شود؛ یعنی روشی که از شخص دعوت می‌کند که برای نزدیک‌شدن به خداوند و کسب کمالات، از مردم فاصله بگیرد و در کنجی خلوت کرده و به عبادت بپردازد. شخصیت اصلی داستان تولستوی، پس از عمری عبادت و جنگیدن با خود در تنهایی، سرانجام در برابر زنی ساده و بی‌خبر که صرفاً وظایف روزانه‌ی خود در قبال خدا و مردم را انجام می‌دهد، احساس حقارت می‌کند. در واقع زن، شاید خود هم خبر ندارد که چه‌قدر ارزنده  زندگی می‌کند و حتی به مخیله‌اش هم خطور نکند، اما او طلایه‌دار نوعی عرفان اجتماعی است.
      
10

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.