یادداشت مصطفا جواهری

        به نظر می‌رسد که با ناولایی روبرو هستیم که تلاش دارد مراعات نظیر امروزینِ ملکوت بهرام صادقی باشد. که هست و نیست. نویسنده در فرم، گیرِ قلم‌رانی خودش افتاده است. از مهارتش در چیرگی کتاب بر مخاطب، سوءاستفاده کرده است. البته که جهان داستان، مثل خمیر در انگشتان نویسنده ورز پیدا کرده است. از طرفی رها بودن و شناوری داستان، از جذابیت‌های کتاب است که مخاطب را تا انتها همراه می‌کند.
اما این‌ها همه، سروصداهایی برای فرار از حقیقت است. از حقیقت وقتی معنا را بگیریم، بی‌مورد می‌شود. بی‌مورد، مثل مرگ آقای بادیاری.
از خانم کتاب‌فروش اردیبهشت سعادت‌آباد هم بابت معرفی این کتابِ بی‌مورد ممنونم. :)
      
79

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.