یادداشت سید حسین مرکبی

اولین قصه های قرآن من
        وقتی روی قرآن کار می‌کنیم، یکی از مشکلات، کارتون‌هایی است که از داستان‌های قرآن در کودکی دیده‌ایم. باید نیروی زیادی صرف کنیم تا آن تصاویر را بریزیم بیرون. در تصویر، استعاره به واقعیت ملموس فروکاسته می‌شود. همچنین بازی‌های زبانی که عهده‌دار بخش قابل توجهی از معنای متون شعرگونه‌ی مقدس هستند، کاملا از بین می‌روند. این کتاب نیز با این‌که به‌شدت تلاش کرده به «ترجمه‌ی ظاهر» آیات قرآن پایبند باشد، از این قاعده و کارکرد مخرب مستثنی نیست. گرچه پیشرفت‌هایی داشته است. مثلا، چنان‌که من نیز این لحظه معتقدم، داستان خورشید و ماه و ستاره‌پرستی ابراهیم در سوره‌ی انعام را به صورت سیر درونی خود او تلقی کرده، نه یک نمایش در جهت هدایت قومش. (بله، بله، می‌دانم با پیش‌فرض‌های کلامی عصمت جزئی انبیاء نمی‌خواند). البته این سیر حتی لزوما نشان‌دهنده‌ی ادواری تاریخی از زندگی ابراهیم نیز نیست و می‌تواند چنان‌که در صافات:۸۸ آمده، در یک لحظه اتفاق افتاده باشد.
اما مثلا در مورد داستان عیسی و آیات نساء:۱۵۷-۱۵۸ به مکاتب متداول کلامی تن داده و از «به آسمان رفتن» و «مصلوب شدن شخصی شبیه عیسی» سخن گفته است که خوانشی بسیار انتخابی و غیرمنطبق با لفظ است.
در نهایت اگر می‌توانیم به جای بیت «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید» بنویسیم: «پیر مغان از همه داناتر و مهربان‌تر است. پس اگر پیرمغان گفت سجاده‌هایتان را به جای ماشین لباس‌شویی در تشت شراب بشویید، به حرف او گوش کنید. چون او حتما چیزی می‌داند که شما نمی‌دانید.» اگر واقعا این بازنویسی ممکن است و مخرب نیست، من هم با شما هم‌نظرم که نوشتن کتاب فوق از روی قرآن ممکن است و مخرب نیست. 
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.