یادداشت علی دستورانی
1400/9/25
4.0
39
اروین یالوم درمان شوپنهاور را به سال 2005 منتشر کرده است، یعنی 13 سال پس از وقتی نیچه گریست. نمیدانم این فاصله و پختگی یالوم به این احساسم مربوط است یا نه، اما گمان میکنم تصویری که یالوم از شوپنهاور در این کتاب ارائه میکند، بسیار دقیقتر و درستتر از نیچهاش در وقتی نیچه گریست است. روانپزشک آمریکایی در این کتاب هم تجربیات خود از حرفهی رواندرمانی را با خلاقیتاش در هم میآمیزد و رمانی متشکل از عناصر همیشگی خود، یعنی رواندرمانی، فلسفه و رویکردهای اگزیستانسیال به مخاطب خود میدهد. تکیهگاه اصلی این کتاب، روابط انسانی است. یالوم ضمن معرفی شوپنهاور به صورت فصولی جدا و در میان داستان، از فلسفهاش برای نشان دادن تأثیر روابط انسانی بر ابعاد مختلف زندگی آدمی یاری میجوید. شوپنهاور فیلسوفی نسبتاً تنها بود و از نگاه یالوم، این شرایط زندگی او تأثیر مستقیمی بر خلقوخو و افکارش، علیالخصوص نظراتش در مورد زنان و نیز اضطراب مرگش گذاشته است. یالوم در این کتاب به ظرافت بیان میکند که سوءتفاهمها، خستگیها، عواطف منفی و مشکلات روانی چگونه از دل روابط سر بر میآورند و زندگی را دشوار میسازند. در زندگی تمام افرادی که نویسنده داستانشان را نقل میکند، روابط تأثیرگذارترین عنصر است و یالوم این نکته را به خوبی از رویکرد رواندرمانی اگزیستانسیال به داستان خود کشانده است. یالوم در این داستان به کاوش در فلسفهی شوپنهار اکتفا نکرده و نظرات خود در مسائل گستردهی دیگری را هم لابهلای داستان گنجانده است. شاید مهمترین و بحثبرانگیزترین این نظرات، تأکید یالوم بر سودمندی گروهدرمانی باشد. گروهدرمانی در حال حاضر جایگاه چندان محکم و رایجی در فرایندهای رواندرمانی در جهان ندارد و این به عقیده یالوم باید تغییر یابد. گرچه که گروهدرمانی مخالفان خاص خودش را دارد، اما یالوم شدیداً طرفدار این سبک رواندرمانی است و در خلال داستانی که روایت میکند، بارها به این نکته به شکل مستقیم و غیرمستقیم اشاره میکند. نیز یالوم در خلال این داستان، به کاوش مختصری در عقاید و آرای بودا میپردازد و تأثیر معنویت او را بر یکی از مراجعانش نشان میدهد. یالوم همچنین وفاداری خودش را به رویکردهای تحلیلی و روانکاوی در این کتاب جا داده است که به زعم من بسیار در این مورد چیرهدست عمل کرده است. و اما نکتهای که برای من به شخصه بسیار جالب مینمود، درک عمیق یالوم از مواجهه با مرگ است. اکنون که در پایان سال 2021 هستیم، 16 سال از انتشار این کتاب میگذرد و یالوم همچنان زنده است، اما او مواجههی شخصیت اصلی داستاناش (که استعارهای از خود اوست) با مرگ قریبالوقوع ناشی از سرطان بسیار دقیق و رسا توصیف شده و برای خواننده کاملاً ملموس است. خواندن سطور این کتاب در علاقهمند کردن خوانندگان به روانشناسی و فلسفه قطعاً تأثیر بسزایی دارد. من به خیلی از دوستانم پیشنهاد کردهام که خود را از لذت خواندن تحلیلهای یالوم از روابط و از مرگ در این کتاب، محروم نکنند.
(0/1000)
1402/5/27
0