یادداشت dream.m
7 روز پیش
مرجان ساتراپی, با گرافیک ناول «پرسپولیس» یه  کار سطح بالای بصری و احساسی خلق کرده. کاری که فارغ از تکنیک جذاب گرافیکی ، برای ما ایرانیان یک تجربه عمیق عاطفی و درد مشترکیه که مرجان اونو فریاد زده. ● اون توی این کتاب با هر خط ساده، تو رو میبره به قلب یه داستان از انقلاب، جنگ، مهاجرت و هویت، و با جادوی قدرتمند  قصهگویی، نمیذاره حتی یه لحظه چشم ازش برداری. تصور کن یه دختر جوون با قلم و جوهر سیاه، توی دهههای پرآشوب زندگیش، تصمیم میگیره داستانش رو نه فقط بنویسه، بلکه تصویرگری کنه. ● کنتراست شدید سیاه و سفید توی «پرسپولیس» فقط یه انتخاب هنری نیست، یه سلاحه. توی صحنههای بمباران تهران، سیاهی غلیظ پسزمینه انگار داره همهچیز رو میبلعه. خونهها، آدما، حتی امید رو. ولی ساتراپی با خطوط سفید نازک و لرزان، صورتای پر از وحشت یا دستای مشتشده مقاوم رو از دل اون تاریکی میکشه بیرون. مثلاً توی یه پنل، فقط یه جفت چشم با خطوط سفید تو سیاهی دیده میشه، و همون کافیه که حس کنی قلب مرجی داره تند میزنه. این ترفند ریشهش تو سینمای اکسپرسیونیست آلمانی دهه ۱۹۲۰ هستش (فکر کن به «کابینه دکتر کالیگاری» با سایههای تیز و ترسناکش) ولی ساتراپی اون تکنیک رو شخصی کرده، انگار داره با جوهر قلمش درد و رنجش رو فریاد میزنه. ● چیز مهم دیگه ای که توی اینکار وجود داره و باید بهش توجه بشه، پرسپکتیو احساسی عه که انگار داری از چشمای مرجی ۶-۷ ساله به دنیا نگاه میکنی. بزرگترا با پاهای بلند و کشیده، مثل غولای افسانهای، از پایین به بالا کشیده شدن (مثل وقتی معلمش داره سرش داد میزنه، و صورتش فقط یه جفت ابرو و یه خط دهن عصبانیه که بالای کادر گم میشه. یا توی یه صحنه که باباش داره از زندان حرف میزنه، زاویه طوریه که انگار اون یه کوه عظیمه و مرجی یه نقطه کوچیک زیرش.) این تکنیک، که از تجربه بچگیش میاد، تو رو میذاره وسط اون دنیای پر از ترس، هیستری و کنجکاوی. جزئیات گرافیکی کار دیوونهکنندهست؛ مثلاً خطوط تار دور صورت بزرگترا، که انگار نشون میده مرجی هنوز نمیتونه اونا رو کامل بفهمه. هیجان این داستان و تصویرگری ها اینجاست که خودت حس میکنی داری با مرجیبزرگ میشی و اینها رو تجربه میکنی. ● و امااا طنز و تراژدی کنار هم! ساتراپی مثل یه شعبدهباز، با خطوطش تو رو میخندونه و یهو اشکت رو درمیاره. توی یه پنل، مرجی با خدا بحث میکنه (بنظرم بهترین قسمت داستانه) خدا با ریش بلند و ابروهای بالا، مثل یه بابابزرگ بامزه کشیده شده، و مرجی با دهن گشاد و چشمهای گرد داره غر میزنه که چرا دنیا اینجوریه. خطوط اغراقشده و کارتونی، که مستقیم از چارلی چاپلین تو «روشناییهای شهر» میاد، یه طنز تلخ میسازه که انگار میگه زندگی یه موزیک مسخرهس ولی بیا باهاش برقصیم!  و درست یه صفحه بعد، وقتی خبر مرگ عمو آنوش میرسه، خطوط نرم و سنگین میشن، صورت مرجی با چشمهای بزرگ و یه خط اشک ساده، تو یه پسزمینه سیاه غلیظ، انگار داره غمش رو فریاد میزنه. این جابهجایی سریع، از کمدی صامت چاپلین و احتمالا تجربه شخصیش تو فرهنگ ایرانی میاد (جایی که با طنز از درد میگذری). ● تکرار الگوها هم مهمن. توی تظاهرات، خطوط آدمای سیاهپوش پشت سر هم ردیف شدن، اول صاف و منظم، مثل سربازای آماده، ولی هر چی جلوتر میری، خطوط کجتر و شلختهتر میشن، انگار جمعیت داره تو خودش میپیچه. توی یه صحنه که مردم تو صف نونن، تکرار شکل سرها و دستا یه ریتم میسازه که انگار صدای همهمهشون تو گوشِته. این تکنیک، که یه لمس از مینیاتورای پارسی با الگوهای منظمش داره، تو رو میبره وسط اون هرجومرج و هیجان جوریکه حس میکنی خودت داری شعار میدی یا تو صف عرق میریزی! ● و فضاهای خالی؟ این دیگه یه شاهکار احساسیه! توی لحظههایی که مرجی تو اروپا تنهاست، یه پنل هست که فقط خودش رو تخت کشیده شده با چند خط ساده، تو یه صفحه سفید بزرگ. سفیدی دورش انگار داره سکوت غربت رو فریاد میزنه، یا وقتی عموش اعدام میشه، فضای خالی دورش حس پوچی رو نشون میده. اهمیت جزئیاتش اینجاست که هیچ خط اضافهای نیست، فقط چند منحنی ساده، ولی انگار همینا یه دنیا غم رو رو شونههات میذاره. این خالی بودن، که از سادگی کمیکهای خط روشن مثل تنتن میاد، تو رو مجبور میکنه خودت اون فضای خالی رو با تجربه احساسیت پر کنی؛ یه جادوی بصری که فقط از ساتراپی برمیاد. ● مرجان با پشتوانه یه مخزن عمیق تأثیرات هنری از بزرگترین هنرمندان جهان، و تجربیات واقعی خودش این اثر رو آفریده. اون این تاثیرات رو با هویت دوگانهش، با تجربه مهاجرت از ایران به فرانسه، با اشکها و لبخندهای خودش ترکیب کرده و تونسته شاهکار بصری_ روایی پرسپولیس رو خلق کنه. خوندن و تماشای این کتاب رو (دو جلده و فقط جلد اول به فارسی ترجمه شده) به همه پیشنهاد میکنم. حتی از کسایی که قبلا خوندنش دعوت میکنم اینبار با توجه به این نکاتی که گفتم دوباره بخوننش. امتیاز ۳/۵ مرسی از بچای گروه همخوانی کتابهای بد که بازم پایه بودن کتاب رو خوندیم، و فایل هارو دراختیارمون گذاشتن.. و مرسی از یسنا که جرقه خوندن کتاب از دیدن پست چنل اون روشن شد. امیدوارم کتاب بیشتر دیده و خونده بشه ♡♡
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.