یادداشت کتابخانهٔ بابل

قصر
قصر
[از سر
        قصر
[از سری رمان‌های بزرگ آلمانی]

قصر یکی از معماگون‌ترین رمان‌های قرن بیستم است و تفسیرهای زیادی برانگیخته است. همهٔ این تفسیرها اما یک کانونِ مشترک دارند که به تجربیات بنیادین انسان مدرن می‌پردازد: حس اسیر بودن در یک جامعهٔ پیچیده، حس ناامنی نسبت به قدرت‌هایی که زندگی ما در یدِ تصمیم آنهاست. کافکا داستان یک نقشه‌بردار به نام ک. را می‌گوید که در روستایی در کوهپایه که قصری بر آن بنا شده، می‌کوشد که کار و زندگی درست و درمانی داشته باشد. اما همهٔ کوشش‌هایش را قدرت مرموز مقامات قصر نقش بر آب می‌کند. بوروکراسی همه‌چیز را در چنگال خود گرفته و مقامات اداری نفوذناپذیرند.
ک. ناامیدانه تلاشش را برای به رسمیت شناخته‌شدن پی می‌گیرد، با وجود این، برای افراد روستا همان غریبه می‌ماند و برای مقامات قصر یک دردسرساز. توصیفات به‌کاررفته در این رمانْ کابوس‌وار و وهم‌آلود و مرموزند، و در عین حال به‌طرز عجیبی مضحک. سبک کافکا منحصربه‌فرد است: به‌ندرت می‌توان گفته‌ای یافت که قطعیت داشته باشد، همهٔ گفتگوها به‌سرعت تحت تردید و سؤال قرار می‌گیرند. قصر اثری است که تا به امروز چیزی از نیروی آغازینش کاسته نشده و همچنان به‌شدت جذاب است.
کل داستان در مدت‌زمانی کمتر از یک هفته رخ می‌دهد و به ترتیبِ زمانی روایت می‌شود. راوی اغلب اوقات شخصیت اصلی داستانْ ک. را دنبال می‌کند، تجربیاتش، احساسات و افکارش را توصیف می‌کند. بخش زیادی از ملاقات‌های ک. به گفتگوهای طولانی می‌انجامد که در قالب سخنرانی مستقیم روایت می‌شوند. به این سیاق، شخصیت‌های دیگر داستان هم مفصلاً معرفی می‌شوند. اغلب اوقات نظرات شخصیت‌های دیگرِ داستان دقیقاً برعکس نظرات ک. است.
زبان کافکا اساساً ساده و شفاف است. این زبان در عین حال، مبتنی بر پوچی و عادی نبودنِ دنیایی است که ک. در آن گیر افتاده است. شخصیت های داستان مرتب سرگرم بحث راجع به وقایع خاص و مشاهداتشان هستند آن هم به‌طرزی دیوانه‌وار. کافکا هنگام روایت این گفتگوها چنان تفسیر و بازتفسیر را در هم می‌آمیزد که بعضی جملات با کژراهه‌های استعاریْ نقیض خودشان می‌شوند. نه‌تنها ک. بلکه خوانندهٔ داستان هم مدام احساس می‌کند که زمینِ زیر پایش خالی می‌شود. مکالمات شروعی منطقی دارند اما به یاوه‌گویی‌های عجیب بدل می‌شوند.
کافکا در این مکالمات از ویژگی‌های ادارات و قانون‌گذاری آلمانی استفاده می‌کند چراکه خودش به‌عنوان کارمند یک شرکت بیمه مرتب با آن سر و کار داشته است. او نه‌تنها زبان روایت را ماهرانه دستکاری می‌کند بلکه با مکان و زمان هم بازی می‌کند. فواصل بین مکان‌های روستا، حتی بین اتاق‌ها و همین‌طور بعضی وقایعِ روزمره کج و معوج توصیف می‌شوند. در این رمان خیلی چیزها اتکاناپذیرند، مثلاً دید ک. به‌دلیل نور کم و هشیاری‌اش به‌دلیل خستگی مزمنش. اما از آنجا که کافکا معمولاً وقایع عجیب و غریب را غالباً هشیار و خونسرد بیان می‌کند، قصر در آنِ واحد یک رمان بسیار کمیک است.
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.