یادداشت روشنا
1404/4/13
بعد از حدود یک سال نمایشنامهخوانی با هامارتیا و بعد از خوندن تراژدی اورستیا از آیسخولوس، این اثر رو بازخوانی کردم. شخصیتهای سارتر خیلی مصنوعین. همدلی باهاشون صورت نمیگیره. این نمایشنامهها رو فقط میخونیم و پیامش رو دریافت میکنیم ولی درک نمیکنیم. همه چیز خیلی دوره. در گزارشی که قبلاً برای این اثر نوشته بودم، از پیامهای فلسفیش گفتم. پیامهایی که خیلی جالبن و همچنان دوستشون دارم. اما آیا استفاده از هنر برای انتقالشون کمکی به فلسفه کرده؟ به نظرم، نه چندان. این پیامها منتقل شدن ولی فقط همین. تبدیل به تجربه و زندگی نشدن. هیچکدوم از پیامها لمس نشدن. من با این موافقم که هر اثری درونمایه و فلسفهای داره، اما برعکس آثار هنری ارزشمند که اجازه به لمس یک تنش، دغدغهی انسانی یا حتی یک فلسفه میدن؛ سارتر فقط پیامش رو انتقال میده. فکر میکنم حالا بهتر متوجه شدم چرا سارتر درامنویس خوبی نیست. دو ستاره برای پیام فلسفی اثره که هنوز برام ارزشمنده.
(0/1000)
نظرات
1404/4/13
سارتر در اغلب نمایشنامههاش واقعا ضعیفه. یادمه این یکی رو هم نتونستم تموم کنم از بس که بد بود.
1
3
1404/4/13
برای پیام فلسفیشه که چیز خیلی جالبیه. و فکر میکنم اکثر افرادی که ۴-۵ ستاره میدن، جزء اولین نمایشنامههایی بوده که خوندن.
1
4 روز پیش
درود و خداقوت با این اوصافی که شما بیان کردید؛ به نظرم بیشتر شبیه یک بیانیهٔ فلسفی باشه تا نمایشنامه! در بارهٔ ارتباط فرم و محتوا، حق با آقای خطیب بود. مانا باشید. 💐🙏
1
1
3 روز پیش
سلام و درود به شما بله شبیه به بیانیه فلسفی است. کاش همون بیانیه بود چون داستانی که تعریف میکنه کمک خاصی به فلسفهاش هم نمیکنه. و بله حق با آقای خطیب بود. خیلی خوب شد که مدت طولانی در این مورد صحبت کردیم.
1
روشنا
1404/4/13
3