یادداشت کتابخانهٔ بابل

ویتگنشتاین - پوپر و ماجرای سیخ بخاری: ده دقیقه جدل میان دو فیلسوف بزرگ
عقاید

بیس
        عقاید

بیست‌وپنجم اکتبر ۱۹۴۶، «انجمن علوم اخلاقی کیمبریج»، مجادله‌ای کوتاه میان دو فیلسوف وینی؛ میهمان: کارل پوپر، میزبان: لودویگ ویتگنشتاین. در اینکه مجادله‌ روی داده است، تردید نیست. ده‌دوازده تا مغز فسلفی آنجا بوده‌اند و هریک روایت اردوگاه خود را بازگفته‌اند. حقیقت کجای ماجراست؟ جدال بر سر توالی رویدادهاست، توالی رویدادهای روایت‌ها. روایت است که تعیین می‌کند چه اتفاقی افتاده، حقیقت چه بوده. اما از نظر کی؟ ــ از نظر راوی. چون طرف مقابل هم روایت خودش را دارد. مخاطب این دو روایت کی‌ها هستند؟ ــ هریک از طرفین مجادله مخاطبان خودشان را دارد. این‌طرف مجادله برای آن‌طرف وجود خارجی ندارد. شکاف عمیق است. پرشدنی نیست. ضرورتی هم ندارد که پر شود. مهم حفظ سنگر است. برای حفظ ابواب‌جمعی خودشان با هم می‌جنگند. حقیقت تقسیم‌ناپذیر است. ابداً مهم نیست که «مسئله‌ی فلسفی وجود دارد؟» [موضوع سخنرانی پوپر] یا نه. سال‌ها بعد هم که پوپر در جست‌وجوی ناتمام [ترجمه‌ی فارسی: ۱۳۶۹]، از آن روز داستان‌سرایی کرد، مسئله‌اش انکشاف حقیقت نبود. می‌خواست افسانه‌ی خودش را به حقیقت تبدیل کند. اما چرا بحث به آن سیخ بخاری افسانه‌‌ای کشید؟ پوپر بر آن بود که اگر مسئله‌ی فسلفی وجود نداشت، فیلسوفی همچون خودش هم وجود نداشت که به انجمنی فلسفی دعوت شود تا دربارۀ «معماهای فلسفی» سخن بگوید. از نظر ویتگنشتاین بحث درباره‌ی استقرایی‌بودن یا نبودن شناخت موضوع فلسفه نیست، موضوع منطق است، بحث درباره‌ی بی‌نهایت‌های بالفعل موضوع ریاضی‌ست نه فلسفه. اما اخلاق چی؟ ویتگنشتاین، که سیخ بخاری را به دست دارد: «مثالی از قواعد اخلاقی بیاورید». پوپر: «تهدیدنکردن میهمان سخنران با سیخ بخاری». ویتگنشتاین خشمگین برمی‌خیزد، سیخ را با عصبانیت می‌اندازد روی زمین، می‌رود. این بحث و واکنش ورای جدالی فلسفی‌ست: حکایتی‌ست از دو سبک زندگی، دو پایگاه اجتماعی متفاوت؛ زندگی پوپر: طبقۀ متوسط وینی؛ زندگی ویتگنشتاین: یهودی‌تبار ثروتمند. پوپر خاندان ویتگنشتاین را نیک می‌شناخت، از دیرباز. اما بعید است ویتگنشتاین هنگامی که در کاخ پدری‌اش در وین می‌زیست و ریشارت اشتراوس با برادر او دوئت می‌نواخت، اصلاً نامی از خانوادۀ پوپر شنیده بوده باشد. پشت این مجادله داستانی تلخ و طنزآمیز نهفته است. حکایتی از زوال امپراتوری اتریش ــ مجارستان، ظهور هیتلر و نازیسم و… مسیر فلسفه به واقعیت عینی یک‌طرفه نیست.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.