یادداشت سید علی مرعشی
1404/2/14
«زائری زیر باران» یک مجموعه داستان است. نویسنده همشهری ماست و خب اگر بخواهم تعصب را کنار بگذارم و از رمان مشهور همسایههایش هم فاکتور بگیرم، دست و دلم به تعریف از این اثر نمیرود. البته تا تعریف چه باشد! در جایی چنین خواندم که داستانهای این مجموعه بیشتر توصیفاند تا روایت، خودمانیاش میشود که بیش از آنکه با شخصیت خاصی آشنا شوی، نویسنده با گزیدهگویی ماهرانه، انتخاب واژگان و موقعیتسازی، مخاطب را بیمقدمه با حال و هوای او آشنا میکند، دردش را به مخاطب میچشاند و تو را مبهوت در میانۀ این موقعیت رها میکند. حالا این نقطهضعف است یا قوت، بهنظر بنده موضوعی شخصی و سلیقهای است. بگذریم. از نظر من بهترین داستان «زیر باران» است. مُراد مدتی است خون خود را برای به دست آوردن اندکی پول به سازمان انتقال خون میفروشد تا خرجی خانوادهاش را دربیاورد. بخشی از پول را در قهوهخانه عرق میخورد و بخشی دیگر را قمار میبازد. از پدر مارگزیدهاش و سنگینی بار تابوت مادرش میخوانیم. از فعلگی برای آمریکاییها و کتک خوردن از آنها به جرم کش رفتن سیگار میشنویم. از سرکارگری که به او سرکوفت میزند. از اینکه بخت با او یار نیست و او در بازی جفت شیش نمیآورد تا از دور باطل سرنوشت رها شود. سرمای پس از باران دست و پایش را کرخت کردهاست و مُراد در راه بازگشت به خانه، با شکمی گرسنه و احساس ضعف ناشی از اهدای خون و تلخی دهانی آلوده به عرق، سرمای هوا را میشکافد و بهسوی زنش که منتظر اوست، میرود.* در بخشی از داستان با مردمان نگونبختی آشنا میشویم که گویا روزگار ضربتی سخت بر گیجگاهشان فرو آورده، خونش را مکیده و او را حیران از آیندهای که در مه فرو رفته، به حال خود واگذاشتهاست. علت این وضعیت چیست؟ مسبب آن کیست؟ و پرسشهای بیشمار دیگری به ذهن خطور میکند، اما تا وقتیکه وضعیت چنین است و تن آدمیان با درد عجین است و بازیچۀ دست قدرتمند سرنوشت، شاید از نظر نویسنده باید این پرسشها را رها کرد و اندکی آسودگی موقّت را با نوشیدن جام می تاخت زد. این کتاب تلخ است، مثل قهوه. مزهمزه باید کرد و به یک جرعه نباید نوشید. *بخشی از این داستان چنین است که بهصورت نقل به مضمون به اشتراک گذاشته شد. ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ سید علی مرعشی https://eitaa.com/marashi_books
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.