یادداشت امیررضا

امیررضا

1403/01/05

                ~به یاد خیابان ادوارد براون و پیرمرد خنزرپنزی
به یاد نسیم، محمود،جواد آجری،دخترک و ان بازی اش،پیرمردی که افسرده بود،به یاد ماجرای دخترعمو در مراسم خواستگاری،دومین مادر،موتورسواران ابله روی پیاده رو و به یاد بوک مارک سیرک مهتاب و شکم بر آمده قهرمان ما
~اونقدر محسن جان کتاب و صمیمی و دوست داشتنی نوشت که مدت ها بعد تموم شدن یه کتاب ناراحت شدم(دفعه قبل برمیگرده به زمستون پارسال برای مردی به نام اوه).
ماجرای یک کتابفروش خیلی باحال تو دوازده ماه که هر فصل کتاب یک ماه از این ساله.
شاهکار نیست اما اونقدر لذت بخش بود خوندنش که هر کسی کتاب طنز خواست ازم این کتاب از اولویت هام برای معرفی.
بین کتاب هایی که می‌خونین این دسته از کتاب ها میتونن تاثیر خوبی بزارن و باعث خوب شدن حالتون بشن.
از اوناس که میشه چند بار خوند و کیف کرد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.