یادداشت biketabi
1403/11/26
سوژه داستان خوب و پرداخت بهش ضعیف هستد و بیشتر حواشی و موقعیت جغرافیایی یک شهرستان معرفی میکنه. من را بعنوان کسی که پدرش از اعدامی های سازمان مجاهدین در سال ۶۷ بود و مادرم قبلا جزو سازمان بود می ناختند. به همین دلیل به عنوان عنصر خود فروخته از دانشگاه تعلیق کردند. هرچه عمه پروین و آقا مهدی تلاش کردند فایده نداشت. تنها کاری که توانستند بکنند این بود که ثابت کنند من با کسی ارتباط ندارم وبعد از شش ماه زندان آزاد شدم. تا یک ماه از خانه بیرون نیامدم. تمام آینده ام خراب شده بود. تا مدت ها شب ها کابوس آن روز را می دیدم و با سردرد از خواب می پریدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.