یادداشت نجمه صافدل
14 ساعت پیش

"آنچه از همه دردناکتر است،فقر و بیماری نیست؛بلکه بی رحمیِ مردم نسبت به یکدیگر است"...(از متن کتاب) . "ژان" را پدرش به این راه کشاند؛ راهِ کسب درامد و شهرت با هنر... هنر موسیقی و اختصاصاً پیانو. پدری که همیشه مست بود و کلِ دار و ندارِ زندگیشان را پای میزهای قمار باخته بود و حالا میخواست آرزوهای دورانِ جوانیِ خود را که کسب موفقیت در زمینه ی موسیقی بود، به پسرِ خود تحمیل کند تا او شاید او آن ها را براوَرَد. و "ژان" که استعدادی ذاتی در به رقص دراوردن انگشتان کوچکش روی کلاویه های پیانو داشت، اگرچه در ابتدا تمرین های سختگیرانه ی پدر را تاب نمی آورد اما سرانجام در محافل مختلف چنان خوش درخشید که علی رغم سنِ کم، تامین کننده ی درامد خانه شان شد. و "ژان" بزرگ و بزرگتر می شد و تجربه ها می اندوخت...شکست ها می چشید...تنهایی هایی می کشید،و همه ی تجارب خوب و بد در کنار هم ، از او "ژان کریستفِ" جلدِ چهارمِ کتاب را ساخت که میداند نه غم ها ماندنی اند و نه شادی ها... که میداند داشتنِ "امید" در هر شرایطی لازمه ی حیات و بقا است. . من نوشت ✍: ۱-ترجمه عالی نبود ولی قابل قبول بود. ۲-کتاب به ویرایش اساسی نیاز دارد چرا که بسیار غلط های املایی و نگارشی در آن به چشم میخورد. ۳-جلد سوم این مجموعه قابلیت آن را دارد که بطور مستقل خوانده شود.و با اختلاف بهترین جلدِ این دوره ی ۴جلدی بود. ۴-باتوجه به اینکه داستان "مرد محور" است، احساس می کنم آقایان لذت بیشتری از خوانشِ کتاب و درکِ ذهنیات و عواطفِ درونیِ "ژان" ببرند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.