یادداشت محدثه ز
3 روز پیش
☆ سه ستارهی برنزی ☆ راستش بین سه تا برنزی یا دوتا نقرهای شک داشتم. در نهایت تصمیم گرفتم سه تا برنزی بدم که تو طبقهبندی ذهنیم تقریبا هم سطح دوی نقرهایه :)) و اما نهم نوامبر! جذاب شروع شد، بسی زیبا پیش رفت، پلات توئیست جالبی هم داشت، ولی آخرش اینقدر همه چیز رو تند تند تموم کرد که انگار بهش گفتن: "خب کالین، این یه رمان عاشقانهس بیخیالش شو زود آتیش بین این دوتا جوون رو تند کن که بیشتر بفروشیم." واقعا میتونست از قسمتای عاشقانهی اولش کمتر کنه و اون قسمتای جذاب و هیجانانگیزش رو بیشتر کنه. میتونست به بررسی زخمهای بن بپردازه، ولی نه اینقدر آبکی، بلکه هوشمندانهتر جوری که خواننده با خودش بگه اوه این لعنتی یه شخصیت سیاهه ولی من روش کراش میزنم! بعد کمکم بیاد بگه نه اشتباه میکردید و داستان جور دیگهایه. [ دارم سعی میکنم هم نظرم رو بگم هم اسپویل نکنم. و خب چرا باید پایانش شاد باشه :-؟ یعنی همهچی یهو به خوبی و خوشی تموم شد، چرا واقعا؟ تنها نکتهای که واقعا دوست داشتم تو کتاب حس اعتماد به نفسی بود که بن در فالن ایجاد میکرد، این نکته تا ابد تو ذهنم از این کتاب پررنگ میمونه. این بود از اولین کتاب و ریویوی ۱۴۰۲ به امید اینکه تو سال جدید بیشتر کتابها رو تا آخر بخونم :( بعدن نوشت: این کتاب رو با ترجمهای که از نشر کولهپشتی اومده خوندم: "نهمین روز از ماه نوامبر" که خُب بله سانسور هم داشت ولی پرش داستانی نداشت و اتفاقا من سانسوراش رو دوست داشتم :)) چون خوندن یه حجم زیادی از داستان عاشقانه خارج از توان منه و تو ترجمه فارسی تعدیل شده!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.