یادداشت

داغ دلربا
        .



- چی می‌گن اینا؟ حرف نامربوط می‌گن... یعنی چی مردم تا مردم‌اند که اینجا باشن، برا سردار بیان؛ ولی اگه برای بنزین بیان، مردم نیستن؟! این رو بنویس. من برا سردار اومده‌ام؛ ولی برا بنزین هم اومدم. من احساسم اینه. الآن هم احساس اومده توی خیابون؛ چون طرف خالص بوده. ولی نباید این رو چیز کنن اونا که کار دستشونه. ما فقیریم. ما پایین‌ایم. ما اومده‌ایم. برا بنزین هم اومده‌ایم. بازم میاییم. الآن هم برای حاج‌قاسم اومده‌ایم. روحت شاد. 


ابن عباس می‌گوید «سردار وصیت کرده است روی قبرش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی.». نتیجه می‌گیرد همه چیزش حساب شده بود. تازه یک بار هم رفته است پیش آقای جوادی آملی. کفن برده و از آقای جوادی خواسته شهادت بدهد سردار، بنده خدا بوده و در راه رضایت خدا قدم برداشته است، آقای جوادی هم گفته بود او چه «صلاحیت» دارد که برای سردار چنین شهادتی بدهد. سردار، فکر همه جا را کرده بود. 


تمام شهر پر شده است از تصاویر سردار. بزرگراه‌ها خلوت است. می‌رسیم به شیخ فضل الله. ادامه شیخ فضل الله می‌خورد به آزادراه تهران-کرج. لاین کرج به تهران قفل شده است. علت قفل شدن؟ خیلی ها سواری‌شان را توی آزادراه ول کرده و رفته‌اند سمت میدان آزادی. سمت میدان آزادی راه نیست. برای همین، راه باریک‌تر و ترافیک سنگین درست شده است. تصویر این است؛ ترامپ سردار ما را زده، و مردمِ پابرهنه ریخته‌اند بیرون؛ پرایدها و پژوهایشان را یک‌کتی توی اتوبان ول کرده‌اند تا به کار مهمتری برسند.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.