یادداشت امیررضا سعیدی‌نجات

        بسم الله 

خوشم نیامد...

داستان درباره نارنجی است که در روستا کسی ندیده و حالا شده است متاع نایابی که هم دردها را دوا می‌کند و هم وسیله بازی بچه‌ها شده...

شاید باید داستان را در روزگار خودش بخوانیم!!!! یا اینکه این داستان بخش کوچکی از یک رمان یا داستان بلند است!!!! نمی‌دانم...
      
7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.