یادداشت ماجد ناجی

        نشر دوست‌داشتنیِ «اطراف» برچسب‌های قشنگی طراحی کرده بود تا دوست‌داران کتاب، آن را روی بسته‌های هدیۀ کتاب بزنند و به عزیزان‌شان هدیه دهند. روی یکی‌شان نوشته بود: «این کتاب را که خواندم یاد تو افتادم». راستش را بخواهید تعداد آدم‌هایی که یادشان افتادم از شمارش گذشت. دلم می‌خواهد آنقدر پول و البته محبوبیت داشته باشم که یک میلیون از این کتاب بی‌نظیر بخرم؛ رویش یکی از همین برچسب‌ها بزنم و بعد چهارزانو جلوی تک‌تک این یک میلیون نفر بنشینم و فرازهایی از کتاب را برای‌شان بخوانم. حالا که دستم به آن نمی‌رسد، شاید همین چند خطی که اینجا می‌نویسم، راهی به سر ‌آدم‌ها و البته دل‌شان باز کند. اهمیت خط‌به‌خط این کتاب از آنجاست که نه یک‌نفر از خودمان، بلکه یک آدم متخصص مدیریت از آن طرف دنیا پا شده، آمده اینجا و ما را اینطور دیده است؛ آن‌هم نه الان، که حدود هفتاد سال پیش؛ تا ما خود را دقیق‌تر نگاه کنیم که آیا آن بیگانه درست گفته؟ و آیا امروز نیز همان‌گونه‌ایم؟ 
در پایان، اگر کتاب را به نیت من خریدید و خواندید، روی صفحۀ اولش از طرف من این جملات را بنویسید؛ «باشد که هر بار نام «برنامه» و «برنامه‌ریزی» می‌آید، این تاریخ هفتادساله، از پیش روی‌مان گذر کند و چارۀ دیگری کنیم؛ که به اعتقاد من نظام برنامه‌ریزی، از مهم‌ترین موانع پیشرفت ایران بوده است». ارادتمند شما؛ یک استراتژی‌خواندۀ کافر به برنامه‌ریزی.

کتاب «برنامه‌ریزی در ایران» را می‌توان دست‌کم با چهار دیدگاه گوناگون خواند، از آن لذت برد و درس‌های بزرگ گرفت؛ 
1.	اینکه چقدر گزارش‌نویسی و روایت‌نویسی، جایگاه رفیعی دارد و دنیای بدون روایت چقدر تاریک است.
2.	روایت هارواردی‌ها از هفتاد سال پیش مردم و دولت، چقدر شبیه امروز ماست و آن‌ها چه نکات جالبی در ما دیده‌اند.
3.	برنامه‌ریزی در ایران، چه مسیر طولانی و متفاوتی نسبت به سایر نقاط دنیا طی کرده است.
4.	نهادسازی و درست کردن سازمان‌های جدید، چه سرنوشت و سرانجامی دارد.
مسلماً هر کدام از این دیدگاه‌ها، مشتری خاص خودش را دارد؛ اما به صورت کلی دو تای اول خیلی عمومی‌تر است و دو تای دوم مدیریتی‌تر.
      
301

25

(0/1000)

نظرات

چقدر من خاطره نچسب دارم از خوندن گزارش نویسی هام در جمع🙈🙊

0

شما همین الان با این یادداشت این کتاب رو با معرفی به ما هدیه دادید. 

0

خواهم خواند انشالله 

0