یادداشت زهرا جعفری
6 روز پیش
وقتی مرگ بیاجازه وارد زندگیمون میشه، کجا پناه میگیریم؟ نینا سنکویچ در مواجهه با مرگ خواهرش به کتابها پناه برد؛ اما نه برای فرار، برای بازسازی ❤️🩹 کتاب "تولستوی و مبل بنفش" خاطرات نویسندهایه که تصمیم گرفت در دل سوگ، یک سال از زندگیاش رو به خوندن روزانه یک کتاب اختصاص بده✨ ایدهی نینا برای من جذاب بود: اینکه هر روز یک کتاب با حجم متوسط بخونه، نقد بنویسه و منتشر کنه. کاری که خودمم انجام میدم :) اما همینجا یه سؤال جدی پیش میاد: اینکه آیا باید خودتو مجبور کنی هر روز یک کتاب بخونی؟ ادبیات، مخصوصاً وقتی سنگینه، نیاز به مکث داره، به تأمل، به نشستن با جملهها. بعضی کتابها مثل چای تازهدم ان اگه زود بخوریشون، طعمشون رو نمیفهمی! من کنجکاوم بدونم نینا واقعاً تونسته با همهی اون کتابها ارتباط بگیره؟ آیا اگه بعد از چند ماه، دربارهی یکی از اون کتابها ازش سوال میپرسیدن، میتونست خلاصهای دقیق و احساسی بده؟ یا گاهی فقط سطحی رد شده؟ از ایرادهای دیگهی کتاب، پراکندهگوییها و حرفهای اضافهست. جاهایی هست که حس میکنی نویسنده صرفاً داره پرحرفی میکنه، نه روایت. این باعث میشه تمرکزت از دست بره و گاهی حوصلهات هم سر بره👨🦽 با همهی نقدهایی که بهش وارده، تولستوی و مبل بنفش برای کتابخوارها یه هدیهست. این کتاب، خودش دربارهی کتابه 🪄 یه جور راهنمای غیررسمی برای آشنایی با نویسندهها و آثاری که شاید حتی اسمشونم نشنیده باشی و این جمله کتاب که عاشقش شدم: "هرگز انقدر بیحرکت ننشسته بودم و در عین حال این همه تجربه کسب نکرده بودم!" 🫀 مبل بنفشِ نینا فقط یه صندلی راحت نبود؛ یه تصمیم بود. تصمیمی برای نشستن با درد، نه فرار. برای روبهرو شدن با خاطرهها، نه دفن کردنشون. و شاید ما هم باید مبل بنفش خودمون رو پیدا کنیم :) نه لزوماً یه صندلی، شاید یه لحظه سکوت، یه جملهی درست، یه کتابی که نه فقط خونده بشه، بلکه باهاش زندگی کنیم چون گاهی، توی همون بیحرکتی، بیشترین تجربهها شکل میگیرن 🌝🌟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.