یادداشت آروشا دهقان
1401/12/14
باز هم بهرام بیضایی تونست با شاهکاری اشک من رو دربیاره و مهم تر از اون، من رو به فکر واداره. دیباچه ی نوین شاهنامه، از اون کتاب هایی بود که آرام آرام خواندم چون دوست نداشتم تموم بشه. چون با واژه واژهش زندگی کردم. با این که کتاب کم حجمیه اما بیضایی تونسته به خوبی زندگی فردوسی رو به تصویر بکشه؛ هرچند که خود فردوسی اصلا به عنوان راوی در داستان حضور نداره. ما از زندگی شخصی فردوسی بسیار کم منابع مستند داریم (تا این حد که حتی نمیدونیم نامش چی بوده. یا اصلا خودش، خودش رو با تخلص فردوسی قبول داشته یا نه. چون این نام رو فقط در یک بیت از کل شاهنامه به کار برده.😊) با این حال، پیوندهایی که میان شاهنامه و تاریخ اساطیری با زندگی فردوسی برقرار میکرد فوق العاده بود و باعث میشد این خلا و کمبود دانش خیلی به چشم نیاد. مانند همیشه باید بگم، صد حیف و دو صد افسوس که به جای ساخت و سرمایه گذاری بر روی چنین فیلم نامه هایی، جومونگ و زورو و مختار و سعد ابی وقاص قهرمانان میهنمون شدند. و ایرانیانی هستند که شرم می کنند از نگاه کردن به آینه چون نه قهرمانانشون رو میشناسند، نه پیشینهای برای خودشون میبینند و نه همتی دارند برای فریدون شدن و کنار زدن ضحاک. ................................................................................................................................................................... در پایان؛ فردوسی هنوز هم شاهنامه به دست دارد. هنوز هم شهر به شهر، کوی به کوی و خانه به خانه می گذرد تا برایمان از ایران بگوید. از دلاوری ها و جنگاوری ها و میهن پرستی ها. فردوسی، هنوز هم شاهنامه به دست دارد و از ما می پرسد : خودتان را در این کتاب می بینید؟ نامه ی شاه وارم را می پذیرید؟ ایرانمان را پاس می دارید؟ یا لب فرو می بندید و خاموش می مانید تا نان چرب از دست دشمن بگیرید؟ و ما پاسخ می دهیم...
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.