یادداشت
1400/4/4
پیشنهاد می کنم قبل از خواندن کتاب تد تاک دن آریلی با موضوع predictable irrational را ببینید. اینطوری حسابی مشتری خواندن کتاب می شوید. کتاب در کل در بارهی اشتباهاتی است که انسانها به طور قابل پیشبینی انجام میدهند است. در فصل اول با استفاده از خطای دید توضیح میدهد که چطور میشود انسان یک اشتباه را به صورت تکرار شونده و قابل پیشبینی انجام دهد. توضیح میدهد که دانستن اینکه چیزی اشتباه است لزومن باعث نمیشود که دیگر آن را تکرار نکند. نویسنده با انجام آزمایشهایی بعضی از این اشتباهات را نشان میدهد. آزمایش مقایسه (نسخهی دیجیتال ارزان، چاپی گران، چاپی و دیجیتال گران) با این آزمایش نشان میدهد برای اینکه خریدار را قانع کنید که چیزی که گرانتر است اما لزومن خرید آن عقلانی نیست را بخرد کافی است جنسی مشابه آن اما با کیفیت اندکی پایینتر را هم در گزینهها قرار دهیم. با این ترفند ذهن از انتخاب عاقلانه دور میشود و گزینهای را انتخاب میکند که نسبت به گزینهی مشابه برتری (حتا جزئی) دارد. نویسنده ادعا میکند ذهن از اینکه نتواند چند گزینه را با هم مقایسه کند فرار میکند و ترجیح میدهد گزینهای را انتخاب کند که قادر به مقایسهی آن هست. آزمایش anchor یا لنگر در این آزمایش نویسنده از شرکتکنندگان میخواهد که در بالای برگهی سوال دو رقم آخر شمارهی ملیشان را بنویسند و در مقابل آن کلمهی دلار را بنویسند. سپس لیستی از اجناس به آنها ارائه شد و از آنها خواسته شد مقدار پولی که حاضرند بابت آن کالا بپردازند (willingness to pay) شان را بنویسند. گروهی که شماره ملیشان بین ۸۰ تا ۹۹ بود تا سه برابر بیشتر حاضر به پرداخت برای کالای مشابه را داشتند نسبت به کسانی که شمارهشان بین ۰۰ تا ۲۰ بود! به این پدیده لنگر میگویند. ذهن برای یک قیمت لنگر میاندازد. وقتی شما یک بار چیزی را با قیمتی خریداری میکنید دیگر به این راحتیها حاضر به افزایش آن قیمت نیستید. و برعکس. اگر بار اول گران خرید کنید در آینده هم willingness to pay بیشتری خواهید داشت. فصل ۳ یا هزینهی مجانی! The cost of zero cost در این فصل از قدرت کلمهی «مجانی» در تبلیغات استفاده میکند. اشتباه قابل پیشبینی که اتفاق میافتد این است که مردم هزینهی فرصت کالاهای مجانی را حساب نمیکنند. مثلن در آزمایش. یک شکلات گران قیمت و یک شکلات بسیار ارزان در مغازهای عرضه میشود. و این شرط را داشت که هر شخص فقط از یک نوع شکلات میتواند خرید کند. شکلات گران و ارزان هر کدام مقداری فروش داشتند. در مرحلهی بعد به یک مقدار به هر دو تخفیف داده شد. مقدار فروش تغییر چندانی نکرد اما وقتی به اندازهی قیمت شکلات ارزانتر از قیمت هر دو کم کرد (طوری که شکلات ارزان تبدیل به شکلات مجانی شد) در این حالت تقریبن تمام مراجعه کنندگان شکلات مجانی را انتخاب کردند. در حالی که با این کار از یک مقدار تخفیف بهره بردند اما هزینهی فرصت داشتن شکلات مرغوبتر را از دست دادند. یا در مورد هزینهی فرصت بودن در صف برای گرفتن یک کالای مجانی فصل ۴ در بارهی هزینههای مالی و هزینههای اجتماعی است. فصل ۵ دربارهی تاثیر تحریک بر تصمیمگیری است. فصل ۶ در بارهی اهمالکاری و خودکنترلی است. procrastination and self control آزمایش جالبی که نویسنده انجام داده این است که در ترمی سه دسته دانشجو داشته به یک دسته به صورت دیکتاتوری سه ددلاین برای انجام تمریناتشان داده. به یک دسته هیچ ددلاینی نداره به جز ددلاین نهایی که انتهای ترم بوده. به دستهی آخر اجازه داده که در ابتدای ترم خودشان ددلاینها را تعیین کنند و سپس طبق ددلاین تعیین شده برخورد کرده. دستهی اول بهترین نمره را کسب کردند! دستهی آخر در رتبهی دوم. نشان میدهد که انسانها درک درستی از اهمال کاری خود ندارند! فصل ۷ در بارهی احساس مالکیت است. میگوید مالکیت چیز ارزشمندی است. برای مثال وقتی شرکتی اجازه میدهد که کالایش را به صورت تستی استفاده کنید و سپس پول آن را در صورت تمایل پرداخت کنید دارد از این تکنیک استفاده میکند. احساس خوب مالک بودن چیزی مانع میشود که در صورتی که رضایت ندارد آن را پس بدهد. وقتی چیزی را برای فروش میگذاریم تمام خاطراتی که با آن داریم بعلاوهی قیمت واقعی آن میشود. ولی وقتی چیزی را میخواهیم بخریم این حس وجود ندارد. پس قیمت فروش همیشه از قیمت خرید بالاتر تخمین زده میشود. یک ترفند تبلیغاتی این است که برای ایجاد حس مالکیت، کمک کند که مشتری خودش را مالک آن احساس کند و این میتواند با تصویر سازی واقعی و زنده انجام شود فصل ۸ در بارهی باز گذاشتن درهاست. در یک جمله. درهای اضافهی زندگیات را ببند. چون باز نگهداشتن آنها هزینهبر است و نیازی نیست این هزینه را بپردازی. فصل ۹ در بارهی تاثیر انتظار بر روی حواس است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.