یادداشت سارا مستغاثی
1400/11/4
تا الان دو تا کتاب خاطرات خوانده ام که نمی توانستم زمین بگذارم شان. یکی کتاب من زندهام خانم معصومه آباد و یکی هم این کتاب. که با این که جفتشان را خود راوی نوشته و از نویسنده ی حرفه ای استفاده نکرده، متن جذاب و پرکششی دارند. این کتاب را به نیت صحنه ای خواندم که درش سردار سلیمانی هستند، ولی از کلش لذت بردم. واقعا هنر می خواند که این قدر مثبت و قشنگ به چیزی خشن و سخت مثل اسارت نگاه کنی. بچه هایی مثل من با یک دست لباس گل و گشاد و یک کتانی و یک کلاشینکف تاشو و نهایتش با یک ماه آموزش نظامی می شدند سرباز. حصر آبادان می شکستند و بُستان و سوسنگرد آزاد می کردند و فتح المبین راه می انداختند. بعد هم که قصد داشتند خرمشهر را از دست عراقی ها بگیرند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.