یادداشت جیم بون هوا، کاتب دربار
21 ساعت پیش
حقیقتش به نتیجهای نسبتا تلخ رسیدهام.(این یادداشت خیلی حقیقت را فاش میکند) من کمی شبیه مادر تدی، خانم کنت هستم. تنها تفاوتم این است که برایم مهم نیست که تدی، کسی را بیشتر از من دوست داشته باشد، من تنها میخواهم تدی شاد باشد. ولی خانم کنت تدی را برای خودش میخواست. من اگر در نیومون بودم، فامیلی ام میشد: کنت-استار درهر حال.... مادر تدی هم آخرش خیلی بیچاره شد و دل من هم به اندازه امیلی برایش سوخت. ولی واقعا مادر تدی، یک جورهایی وابستگی اش بیش از اندازه بود و این برای داستان تا آخرش، ماجرا ساخت. من شبیه مادر تد هستم، ولی تنها در دوست داشتن بی اندازه تدی. من اگر جایش بودم میخواستم تد با امیلی ازدواج کند تا همیشه خوشحال بماند. بحای اینکه کنار من بی دل و دماغ بنشیند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.