یادداشت نعیمک
7 روز پیش
رمانهایی مثل «تریسترام شندی»، «اولیس» یا «ژاک قضا قدری» به خاظر شکل متفاوتشان متاسفانه همیشه برچسبهایی میخورند. تریسترام شندی را از کتب مدرن یا پست مدرن میخوانند. برای من این مهم نیست. واقعیت این است که این دستهبندیها دربحثهای آکادمیک به ما کمک میکنند اما در مواجه خواننده با کتاب یک سد میسازد. البته تریسترام یک کتاب ساده نیست. تریسترام شندی برای من شروع مواجه با چند آدم متفاوت بود و البته آشنایی با دیدرو و رابله (متاسفانه هنوز کتابی از او ترجمه نشده). نویسندگانی که به قولی «شبیه آدیمیزاد نمینویسند.» کتاب سختخوان است و از ماجرا و قولی به ماجرا و قول دیگری میپرد. داستان (اگر داستانی در کار باشد) مدام میپرد. پس چرا برای من لذتبخش است؟ راستش را بخواهید این کتابها به من یادآوری میکنند که زندگی شوخیتر از این حرفها است. اهل کتاب همیشه باد میکنند و اطلاعاتشان را به رخ میکشند. کتاب همیشه «عامل یادگیری» و «رشد» است. و البته تجربه نشان داده که خیلی هم چنین خبری است و هنگام عمل کمیت کتابخوانها خیلی هم لنگ میزند. تریسترام داستانی است که نمیتوانید با آن پز دهید. نویسنده شما زا اسکل میکند و همین است که برای من جذاب است. لازم نیست با عجله بخوانمش و تیک بزنم. نرم نرم صفحه به صفحه میخوانم و همراه آن میشوم. و برای همین این کتاب جزو کتب عزیزِ من است. به چه کسانی پیشنهاد میکنم؟ به کسانی که حوصله گشتن در خواندن را دارند. دنبال تیک زدن و «شاهکار» خواندن نیستند. لذت تجربه کردن تا خواندن و ملالغتی شدن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.